یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

670 - ربط بانک و دزدی ...

  1. همکارم حساب بلند مدت دربانک پاسارگاد باز کرده . روی قراردادشون نوشته سود 22 درصد . وقتی سود رو واریز کردن دیده کمه . رفته بانک گفتن آخه شده 20 درصد !!! خب مگه قرارداد نداریم ؟ آسمون و ریسمون تحویلش دادن . اومده بیرون حساب دقیق کرده دیده 18 درصده در اصل !!!!

  2. حساب ارزی داشتم رفتم مقداریش رو بگیرم . امروز دلار آمریکا 3800 تومن فروخته میشده ، اونوقت یوروی بی زبون رو 3700 تومن حساب کردن دادن دستم . میگم چرا اینقدر کم ؟ میگن قیمت دولتی حساب میکنیم !!!! میپرسم من الان ریال بیارم شما دولتی حساب میکنین بگذارین تو حساب ارزی ؟ میگه اصلا دیگه ریال قبول نمیکنیم برای حساب ارزی . ارز میگیریم و ارز هم تحویل میدیم . چاره ای ندارم جز اینکه پول رو بگیرم .

 

راست گفتن دزدها توی ایران بانک نمیزنن ، بانک تاسیس میکنن

669 - وظایف والدین فرزندان

میزان کمک پدر و مادر به فرزندان بعد و قبل مستقل شدن چقدر باید باشه ؟ میزان کمک فرزندان به پدر و مادر چقدر باید باشه ؟ جایی ندیدم فرمولی براش باشه . اما موارد زیر رو همه دیدم :

  1. مادر و پدر وضع متوسطی دارن . خیلی سطح پایین زندگی میکنن ولی درآمدشون انقدر هست که زندگی بگرده ، برای عروسی پسرهاشون یک ریال خرج نمیکنن . بعد عروسی پسر دوم مادر میره یه سرویس طلا برای خودش میخره در حالی که برای عروساش طلا نخریده . برای بار سوم هم میره مکه . پدر خانواده چند سال بعد فوت میکنه . دست به اموال پدر نمیزنن که خب مادر هست . از یه خونه هم بیشتر داشته و مادر آواره نمیشد اگه ارثی تقسیم میشد . تمام هزینه مراسم رو پسرها نمیگذارن از اموال پدره خرج بشه و دوتا پسرها هزینه رو میدن و عروسها انگشت به دهن می مونن .

  2. مادر و پدر باز وضع متوسطی دارن ، برای پسرشون یه عروسی متوسط میگیرن و خونه معمولی هم میخرن . پسر و عروس خب از صفر شروع نمیکنن ولی پسر با عرضه است و خیلی خوب پیشرفت میکنه . سالها میگذره و پدر و مادر توی شهر کوچیکشون خیلی تنها میشن و نیاز به کمک دارن . پسر براشون توی تهران یه خونه میخره تا اونا بیان تهران و بچه ها بتونن کمک حالشون باشن .

  3. پدر وضع مالی فوق العاده ای داره از اونهایی که بهش میگن ملاک . هکتار هکتار زمین در استان خودشون داره ، یه خونه بزرگ در یک جای خوب تهران داره ، پسرهاش بزرگن و دانشجو ، اما نه تنها برای پسرها ماشین نمیخره بلکه ماشین خیلی قدیمی خودش رو هم تبدیل به یک چیز بهتری نمیکنه که پسرها وقتی بیرون میرن لذت ببرن . برای عروسی پسر بزرگ فکر نکنم خرجی کرده باشه و متاسفانه مادر و پدر و پسر کوچیک در یه تصادف از دنیا میرن و عاقبتی وجود نداره .

  4. ....

    حتما تعداد زیادی از این مثالها دور و بر همه هست . راستش من وضعیت شماره 2 رو بیشتر از همه پسندیدم . پدر و مادر اون وقتی که تونستن نگذاشتن بچه شون سختی بکشه و بعد که بچه دستش به دهنش رسیده جبران کرده . این وسط یه قرون دوزار هم نیست که کی بیشتر کار کرده . هر کس به اندازه توان خودش مایه گذاشته و هر دو طرف برای هم عزیز هستن  .

    امیدوارم بتونم یه همچین مادری باشم .

668- پلنگ و سگ

توی مطب یه جراح پلاستیک نشستم . از شرکت اومدم و با مقنعه و یه کفش کانورس و شلوار مخمل و مانتوی نخی . وارد شدم اول از قیافه های عجیب و غریبی که دیدم وحشت کردم . چیزایی که الان اصطلاحا بهشون میگن پلنگ ، از منشی تا مراجعین همه این شکلی هستن . بعد میشینم . خانمی که هنوز روی صورتش پانسمان هست داره میگه که مشکلش این بوده که بعد عمل سگش نمیشناختش ! دیگه صحبت کشیده میشه سمت سگاشون و منم هاج و واج موندم . نمیدونم این ادمها مختارن هر کار میخوان بکنن ولی وقتی یاد سفره انفاق فردا میفتم که برای یه دختر بچه ای هست که سوخته و خانواده اش هزینه درمانش رو ندارن دلم میگیره

667 - ژن خوب :(

  1. از علی دایی و تیپ لمپنیش خوشم نمیاد ولی واقعا موهای تنم راست شد وقتی به پسر بچه ای که دستش رو بوسید گفت فقط دست پدر و مادرت رو ببوس . واقعا آفرین .

  2. فیلم ناهید رو دیدم و از اینکه بعضی هموطنهام که احتمالا تعدادشون کم نیست انقدر مشکل دارن اعصابم خورد شد . واقعیتهای جامعه ما خیلی تلخه .

  3. آمار فرار مغزها رو خوندم که شاید به نظر بعضی جامعه شناسها در مرحله بحرانه ولی به نظر من نیست . اگر اون مغزها هم ژن خوب داشتن و در 23 سالگی قراداد میلیاردی میبستن که نمیرفتن . پس حتما ژن خوب نداشتن .

 

666 - چه شماره روندی

  1. گلو دردم بدجوری روی اعصابمه و کاری هم از دستم بر نمیاد .

  2. مدتیه که وقتی دارم تو آشپزخونه کار میکنم لپ تاپ میارم و یه فیلم میگذارم میبینم . چند شب پیش هفت ماهگی رو دیدم که مالی نبود . دیشب فیلم دختر با بازی فرهاد اصلانی و مریلا زارعی رو دیدم و حسابی ذهنم رو مشغول خودش کرد . امکان نداره یک دختر ایرانی باشی و تیکه هایی از فیلم رو توی زندگیت تجربه نکرده باشی . خیلی دردناکه .

  3. صبح با پسرم حرف میزدم و ازش در مورد خونه شون و شرایط زندگیش پرسیدم . خیلیها میگن من لوسم و زیادی میخوام بچه هام راحت باشن ولی راستش از شرایطی که در مورد خونه شون گفت بغضم گرفت و گریه کردم . مخصوصا وقتی با اون لحن ساده اش گفت خونه مون خوبه ولی یه woman’s touch احتیاج داره . این موقع خیلی احساس دلتنگی کردم براش .

  4. در کل ملالی نیست جز دوری پسرم ...