یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

861 - گیتار و دیگر هیچ

 - حدود یک ماه پیش یک اس ام اس برام اومد که از ویزای تو داره خرج میشه و اگر این تو نیستی روی این لینک کلیک کن . منم که عمرا روی لینکی کلیک کنم سریع رفتم تو اپلیکیشن بانکم و دیدم ای دل غافل ۲۸ تا خرید از کردیت کارتم انجام شده که رقم هر کدوم زیاد نیست ولی در کل خب کم نیست و فورا زنگ زدم به بانک و گفتن کارتت رو باطل کردیم و برات کارت جدید میفرستیم و این خریدها رو هم کنسل میکنیم . دو سه روز بعد رفتم دیدم هیچ کاری در موردش نکردن و باز زنگ زدم و گفتن بین ۷ تا ۱۰ روز کاری طول میکشه تا این درست بشه . دیروز پریروزها رفتم و باز چک کردم و دیدم نه خیر این خریدها هنوز به حساب منه . باز زنگ زدم بانک و طرف خیلی گیج شد گفت قاعدتا تا الان باید درست میشده و درستش میکنیم . 

امروز رفتم و یکهو دیدم ویزا کارتی که معمولا حدود ۱۰۰۰ دلار روش بدهکارم ، الان ۶۰۰ دلار ازش طلب دارم !!! چک کردم دیدم نه تنها اون خریدهای کذایی برگشته بلکه لوفتانزا هم بقیه پولم رو پس داده و یکهو خیلی خوش به حالم شد .


- چند روز پیش رفتم سوپر ایرانی که سمنو بخرم از شلوغی و حال هواش حس تجریش شب عید بهم دست داد  سمنو رو خریدم و اومدم خونه که دیدم سیر ندارم ! امروز هم سیر خریدم و هفت سینم کامل شد . 


- امروز بازم کلاس گیتار داشتم و معلمم بهم یه مداد که روش ۵ خط حامل و کلید سل داشت جایزه داد و انقدر از این جایزه اش ذوق کردم که خودش خنده اش گرفت .


- برای یک شرکت سومی هم اپلای کردم که از یک نظرهایی بهتر از اون دوتا شرکت اوله تا ببینم چی میشه 


خوش باشین و عیدتون مبارک 

860 - زندگی ادامه دارد

- رزومه برای یک شرکت فرستادم و جواب رد دادن و به شدت حالم گرفته شد . حالا یه شرکت دومی هم هست که کمتر دوست داشتم اونجا برم ، براش اقدام کردم تا ببینم چی بشه درحقیقت میشه پلان B  اگه اونجا هم نشد پلان C ‌هم دارم که توی شرکت فعلی برم مسوولیتهای بیشتری بگیرم تا بتونم بیشتر یاد بگیرم . 

- توی هفته گذشته خیلی درگیر رزومه بودم و یکهو شرکت دومی ازم پورتفولیو خواست به بدبختی اون آپدیت کردم و براشون فرستادم و اصلا نتونستم گیتار تمرین کنم . دیگه داشتم فکر میکردم که کلاس این هفته رو کنسل کنم ولی رو م نمیشد ، کلاسم شنبه شب هست و من کارهام تا جمعه عصر بود گفتم حالا تلاشم رو بکنم . جمعه عصر اومدم خونه از خستگی نتونستم زیاد تمرین کنم و گفتم فوقش نمیشه دیگه . شنبه صبح پا شدم و نشستم به تمرین ، این وسط میرفتم مثلا لباس میریختم تو ماشین لباسشویی بعد دوباره میومدم تمرین ،‌میرفتم یه سری ظرف میشستم دوباره میومدم سراغ تمرین و دیدم کم کم داره تمرین در میاد و وقتی تمرین از حالت دلنگ دلگ خارج میشه و به آهنگ نزدیک میشه یه حس راضی شدنی به آدم دست میده که خیلی با ارزشه . دیگه هی زدم و زدم تا روون شد و شب که رفتم پیش معلمم کلی ازم تعریف کرد و حس خوبم رو بیشتر کرد . اما وقتی تمرین ها رو  بهم میداد گفت میخوای تمرین بیشتر بهت بدم ؟‌گفتم نه ترجیح میدم همینها رو درست تر بزنم تا تمرینهای بیشتری رو بزنم و خوب نباشه .

- یکشنبه صبح با دوستی رفتیم برای برانچ و خیلی خیلی بهمون خوش گذشت . خدا قسمتتون کنه که دوست خوب در غربت خیلی با ارزشه .

- امشب باید تنبلی رو بگذارم کنار و ورزش کنم ، دهه ، چه وضعشه ؟!!‌


۸۵۹ - داغ یک عشق قدیمو اومدی تازه کردی ...

- خب دلیل اینکه که مدتیه ننوشتم رو الان توضیح میدم ، به یه عشق قدیمی رسیدم و خیلی ذوق زده هستم .

داستان اینکه که من حدود ۳۰ سال پیش سعی کردم گیتار کلاسیک بزنم و بد هم نبودم ولی ولش کردم اما هفته پیش در یکاقدام  انقلابی اول رفتم پیش معلم گیتار و اولین درسم رو گرفتم و فرداش رفتم گیتار خریدم و با دست گرفتن دوباره گیتار به شدت لبریز از عشق شدم .

اتفاقی هم که موقع خرید افتاد جالب بود رفتم مغازه ای که مخزن ادوات موسیقی هست و هر چی تو گیتار کلاسیکهاش گشتم اونی که میخواستم رو پیدا نکردم بعد با گوشیم رفتم تو سایتشون و مدلی رو که میخواستم پیدا کردم و به فروشنده نشون دادم گفتم من اینو میخوام . گفت نیم ساعت صبر کنی برات از انبار میاریم  . منم رفتم تو قسمت گیتار و پیانو دور زدم و حظ بصر خوبی بردم و بعد گفت گیتارت اومد و آورد نشونم بده . منم که فکر میکردم گیتارها همه فینیش براق دارن و فقط گیتارهای خیلی گرون مات هستن با دیدن اینکه گیتارم مات هست عین بچه ها ذوق کردم و گفتم وای این چقدر خوشگله !! فروشنده از ذوقم خنده اش گرفت و خلاصه کارهای گیتار  رو کرد و بهم داد. منم از هفته پیش باهاش مشغولم و خیلی لذت میبرم از نواختنش ، گرچه هیچی از قبل یادم نیست و از اول شروع کردم .

- مشاوره هام ادامه داره و مشاورم به شدت عقیده داره که باید خودم رو بشتر دوست داشته باشم و این برام سخته . اصلا بهش عادت ندارم .

- رزومه ام رو برای یک شرکت فرستادم و این هفته برای یک شرکت دیگه میفرستم تا ببینم چی میشه .

همین