یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

767 - توصیه یک دوست

- خیلی وقته که یک دوست گرامی بهم توصیه کرده بودن که پا برهنه روی چمن راه برم . پیشنهاد خوبی بود ولی توی تهران هیچوقت امکان پذیر نشد . یه بار تو شمال با ترس و لرز روی زمین طبیعی که پر علف بود یه کم راه رفتم ولی ترسیدم که شیشه ای چیزی توش باشه و زیاد ادامه ندادم . 

- حیاط خونه اینجا چمن هست . چند بار که داشم با تلفن حرف میزدم تلفن به دست رفتم تو حیاط و بعد دمپاییم رو در آوردم و روی چمن راه رفتم حس خوبی بود . 

- امروز جلسه مدیتیشن در یه community centre  بود . تکست دادن که اگه بتونین نیم ساعت زودتر بیاین روی زمین چمن جلوی این مرکز مدیتیشن میکنیم و منم رفتم . روی چمنها پا برهنه نشستیم و دستامون رو گذاشتیم روی چمن . پشتمون به آفتاب بود و گرماش رو خوب حس میکردم . یه نسیم خنکی میومد و مدیتیشن کردیم . یه حال خوبی بود که نگو . خیلی عالی بود جاتون خالی .

- پروژه ها سبک شد و یه کم دارم درس میخونم . وقتی هم مثلا میشینم سر درس دیگه ظرف شستن هم به نظرم کار جالبی میاد