یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

اول ژانویه و آخر ژانویه

- الان ۱۷ دقیقه صبحه و به طور رسمی وارد سال جدید شدیم . سال نو مبارک باشه . امیدوارم در سال جدید آزادی ایران رو جشن بگیریم . 

- از تعطیلات ۹ روزه فقط فردا مونده و من باید کرفس و لوبیا سرخ کنم و غذا درست کنم برای تو هفته و این یعنی عملا تعطیلاتم تموم شده .

- لیست بلند بالایی از کارهایی که باید در تعطیلات بکنم درست کرده بودم و تقریبا بیشترش رو انجام دادم ولی نه همش رو و از این مساله خوشحال نیستم .

- بیشتر از همه از این ناراحتم که این ۹ روز تعطیلی رو میتونستم با یکی دو روز مرخصی برم ایران ولی بخاطر این آزانس هواپیمایی کوفتی آسمان در تورنتو که ضرر بسار بزرگی بهم زد اونم بعد از ۱۰ سال مشتری بودن و بعدش حتی جواب تلفن منو ندادن ... و خلاصه نتونستم برم ایران


- الان دیدم فقط از اون زمان که این نوشته رو شروع کردم یک ماه گذشته و از خودم شرمنده شدم . حتی یادداشت یک ماه پیش رو هم پابلیش نکرده بودم . خجالت آوره 

- از وضع کارم راضی نیستم و انگار فعلا هم کاریش نمیتونم بکنم 



۲۲ دسامبر

- چند شب قبل مهمونی کریسمس شرکت خبر دادن اون شب برفی و طوفانی هست اونا هم اون شب رو کنسل کردن و ای میل زدن که هفته بعده منم از خدا خواسته گفتم نمیتونم بیام . یکی دیگه از همکارهای ایرانی هم گفت نمیتونه بیاد و مهمونی کلا کنسل شد البته فعلا .

- توی شرکت گروهم رو عوض کردم و نوع کار جدیدم خیلی استرس کمتری داره و برام جالبتره .

- دیدم آخر ساله و از بیمه دندونپزشکیم استفاده نکردم رفتم دندنپزشکی و ۴ تا پوسیدگی سطحی داشتم گفتم همش رو پر کن و درست کرد و بیمه ام کامل شد حالا شاید بتونم بیمه سال بعد رو بگذارم برای روکش کردن یکی از دندونهام . خوبی بیمه داشتن اینکه که آدم هر سال میره چکاپ و کار به جاهای باریک نمیکشه .

- بدترین خبر ممکنه رو روز شنبه به طور شوکه کننده ای گرفتم . اینستاگرام رو باز کردم و دیدم پسر یکی از دوستام عکس مجلس ختم پدرش رو گذاشته . اصلا نمیدونستم که مریض بوده و بعد فهمیدم که کمتر از یک ساله سرطانش تشخیص داده شده و عمل شده و رادیو تراپی و شیمی درمانی شده ولی متاستاز داده و حالش خیلی بد شده . بدترین قسمت دور بودن از ایران بازم اتفاق افتاد و توی این موقعیت که آدم میخواست کنار عزیزش باشه نمیتونه باشه . دوستانی که خارج از ایران بودیم یه سبد گل فرستادیم برای ختمش و اونهایی که ایران بودن ختم رفتن . همین پرونده یه آدم بسته شد و یه یادآوری که مرگ بهم نزدیکه و باز البته بزودی توی هیاهوی زندگی فراموش میشه .

سلامت باشین به امید ایران آزاد