یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

838 - یادداشت امروز

- خب قرار بود برنامه در خانه بمانید استان ما روز ۹ فوریه تموم بشه که برای تمام استان به غیر از ۳ قسمت تموم شد. بعله درست حدس زدین این ۳ قسمت شامل ما و دوتای دوطرفمون هستن و فعلا تا شعاع زیادی اطرافمون هنوز بسته است . حالا قراره ۲۲ فوریه برای این ۳ قسمت اعلام کنن که باز میشه یا نه . 

- ما قبل از اینکه بدونیم که داستان ادامه دار میشه قرار یه مهمونی با یه دوست رو گذاشته بودیم و بعد دیگه از لجمون کنسلش نکردیم . رفتیم و خیلی خوش گذشت و نمیدونم از آخرین دور همی چقدر گذشته بود ولی کاملا دلمون باز شد .

- همزمان با کار توی شرکت جدید که البته از فردا شروع میشه رئیس جدید با من تماس گرفت و گفت یه کار شخصی داره و اگه بشه من کمکش کنم که البته من کارهای شخصی هم میگیرم و اگه نمیگرفتم هم رئیس جدید رو نمیتونستم رد کنم و دارم براش یه کارهایی میکنم .

- نرم افزار revit  مال همون شرکتیه که اتوکد هست ولی خیلی بد قلقه . یعنی خودش خوبه ولی چون ما کرک شده اش رو نصب میکنیم خیلی اذیت میکنه . اتوکد رو سالهاست داریم کرک شده استفاده میکنیم و مشکلی نیست اما این دائم میفهمه که غیر قانونیه و از کار میفته . این نرم افزار سالی ۳۰۰۰ دلار آمریکا پولشه و به نظر من اتودسک داره از اینکه رقیبی نداره هم سواستفاده میکنه و رقم وحشتناکی میگیره . 

-خب من در حال دانلود نرم افزار هستم ، روم به دیوار

-در حال دیدن سریال crown ‌هستم که در مورد زمان سلطنت ملکه الیزابت هست و سریال خوش ساختی هست و جنبه تاریخیش برام خیلی جذابیت داره .


837 - stay at home

- برنامه  در خانه بمانید در کانادا کماکان در جریانه و دارم ازش خفه میشم . البته ۳ روز دیگه قاعدتا باید تموم بشه و زندگی کم کم به حالت عادی برگرده که نمیدونم چی میشه .

- یک صحبتی بیشتر از یک ماه پیش با یک آشنایی داشتم که شرکت بزرگی داره و نوع کارش با کار فعلی من فرق داره . بهش گفتم برای ورود به نوع کار شما من چه باید بکنم ؟ اون هم خیلی با محبت گفت میخوادی بیای شرکت ما ؟ که من گفتم با کمال میل و براش رزومه ام رو فرستادم ولی خبری نشد . هفته گذشته با من تماس گرفت و به صورت انتحاری ظرف ۲۴ ساعت صحبت کردیم و بعد با  خودش و شریکش مصاحبه از طریق برنامه زوم گذاشتیم و بلافاصله بعد مصاحبه بهم زنگ و زد و آفر داد و من کاملا شوکه بودم و با خوشحالی قبول کردم .

در توضیحش بگم که حقوقش یه کم بهتر از جای قبلی هست و واقعا حقوقش انگیزه کافی برای جابجایی نبود ولی نوع کارش خیلی متفاوته و جای پیشرفت زیادی برام داره و سوئیچ کردن از کار قبلی من به این کار یه کم سخت بود و از این موقعیت پیش اومده بسیار خوشحالم .

به همکارم میگفتم من حداقل ۱۰ سال و البته فکر کنم خیلی بیشتر از موقعیتم عقب افتادم و الان نباید موقعیتی که بدست اومده رو از دست بدم . اونم گفت کار درستی کردی 

- بقیه کارهام هم داره پیش میره و دیگه حسابی همه کلافه شدن از این وضع کورونا و کاریش هم نمیشه کرد . 

- دلم پر میکشه برم ایران و اصصصصلا نمیشه 

عزت زیاد



۸۳۶ -

- در شرایط کورونایی به زندگی ادامه میدیم و البته واکسیناسیون داره انجام میشه و باید ببینیم چی میشه 

- یه حراج خوب در مورد کفش بود و هزینه ارسال و حتی مرجوعی هم نداشت منم دل به دریا زدم و یه کفش سفارش دادم . راستش از خرید نکردن خسته شده بودم . درسته مهمونی نمیریم ولی سر کار که میرم و خب باید لباس و کفشم خوب باشه ولی راستش اول صبح پا شده بودم داشتم موهامو سشوار میکشیدم برم سر کار و در همون حالت هم با دوستم چت میکردم گفتم قربون اون مقنعه که میگذاشتم تو ایران میرفتم سر کار . آخه این چیه همش باید موهام سشوار کشیده باشه ؟

- آره درسته آدم قدر چیزهایی که داره نمیدونه . اون موقع دلم میخواد آزادی داشته باشم و الان از این قید و بندش ناراحتم . نه باور کنین غلط کردم الان خیلی هم خوبه تازه اگه ناراحتم میتونم روسری سر کنم کشی جلوم رو نمیگیره . حق انتخاب خیلی مهمه 

-یه چیزی بود که فکرم براش خراب بود که نکنه مشکلی پیش بیاد و اونطور که میخوام نشه که در کل بهم خورد و دیگه فکرم ازش آزاده شد ، خب اینم یه جورشه 

- دو دقیقه میشینم جلوی کامپیوترم از صدای فن اش دیوونه میشم . اون وقت که ال سی دیش خراب شد نمیدونم چرا یادم رفت بگم فن اش رو هم درست کنن الان هم هم جا بسته است . اون روز به پسرم گفتم تر خدا بیا بازش کن شاید بتونی کاریش کنی دید برای باز کردنش یه آچار آلن لازمه که خیلی ریزه و شکل ستاره ای داره !!! که خب ما نداشتیم و موضوع منتفی شد 

- نشستم و کارهام رو دارم دونه دونه انجام میدم و حس خوب مفید بودن دارم 


به قول کانادایی ها

stay safe