یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

23 مارچ 2024

- از علی خبری نشد به غیر از تبریک سال نو که اونم متعجبم کرد  چون دیگه حتی انتظار اون رو هم نداشتم  منم رسمی جوابش رو دادم . 

- یه روز با راج حرف زدم و گفتم ما دوتا نوع مختلفی از رابطه رو میخواهیم و برای همین به جایی نمیرسیم اما اون به نظر میاد استاد  فن مذاکره است و خیلی خوب میتونه بحث رو به دست بگیره و آدم رو قانع کنه و من رو قانع کرد که امتحان کنیم. یه روزم عصر باهاش رفتم بیرون و چایی خوردیم و کلی حرف زدیم . تبریک سال نو رو بهم گفت و فعلا خوبه ، نمیدونم چی میشه . 

- کار شرکت و کار شخصی در حال انجامه و خیلی وقت گیره و کلی کار انجام نداده دارم .

حالم خوبه و ممنون ازتون 


نظرات 7 + ارسال نظر
ترانه دوشنبه 6 فروردین 1403 ساعت 11:35

سال نو مبارک عزیزم. امیدوارم فرد مناسبی رو که دنبالش هستی پیدا کنی امسال

سال نو مبارک . ممنونم ترانه جان

حکیم بانو دوشنبه 6 فروردین 1403 ساعت 05:07

سلام سال نو مبارک

سال نو شما هم مبارک بانو جان

شیوا دوشنبه 6 فروردین 1403 ساعت 04:41

مارال جان ببخشید ولی سه نقطه بر این مردهای بی عرضه و بی لیاقت مثل علی که قدر این زن های خوب و احساسی که دارند رو نمیدونن تا وقتی که از دستشون بره. کاملا می فهممت، من خودم پنج سال با یک نفر همینطور کج دار و مریز بودم. همش می گفت صبر کن سرم شلوغه، کار دارم، یه دفعه چند روز خبری ازش نبود. هی آن و آف میشدیم و من این وسط با آدمای دیگه هم اشنا میشدم ولی دلم پیش اون بی لیاقت بود. دیگه بعد از پنج سال خودمو جمع کردم و قاطع باهاش به هم زدم. هر چی زنگ زد پیام داد گل فرستاد خشک جواب دادم و گفتم نه تو اگه طلا هم بودی من ازت گذشتم. با یه نفر دیگه آشنا شدم و دیگه جواب تلفن هاشم ندادم. بعد که نامزد کردم و شنیده بود زنگ زده بود گریه می کرد که من تو رو میخواستم و تو صبر نکردی! حتی می گفت هنوز دیر نشده، نامزدیتو بهم بزن من میام خواستگاریت. بهش گفتم به اندازه کافی و حتی بیشتر بهت فرصت دادم، اگر تو عرضه داشتی پنج سال کافی بود. خلاصه توجه بهش نکردم و ازدواج کردم و خدا رو شکر همسرم خیلی خوبه و قدر منو میدونه و منم دوستش دارم و ذره ای پشیمون نیستم. فقط افسوس میخورم چرا پنج سال هدر دادم و بعد از یک سال که دیگه فهمیدم اولویتش چیه خودمو رها نکردم.

وای عجب داستانی ... خوب شد ختم به خیر شد

لیدا دوشنبه 6 فروردین 1403 ساعت 04:18

سال نو مبارک عزیزمدیدم کامنت قبلیم ،نوشته هاش رو بلاگ اسکای نرسونده،دوباره کامنت دادم

مرسی

لیدا یکشنبه 5 فروردین 1403 ساعت 02:24

شادی یکشنبه 5 فروردین 1403 ساعت 01:39 http://setarehshadi.blogsky.com/

عیدت مبارک مارال جان، امیدوارم امسال سال سر و سامون گرفتن همه کارهای ناتمام باشه و خبرهای خوش پشت سرهم

ممنونم واقعا لطف داری و همچنین برای شما

زری.. یکشنبه 5 فروردین 1403 ساعت 00:28 https://maneveshteh.blog.ir

سال نو مبارک، امیدوارم روتین آرام و دلنشینی داشته باشی امسال

ممنون . همچنین برای شما

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد