یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

۸۵۶- سفر به ایران

بالاخره اومدم و الان روز دومه که ایران هستم و از لحظه لحظه اش دارم لذت میبرم . کلی هم کار کردم از عوض کردن باتری ساعت که خیلی با کانادا قیمتش فرق میکنه تا رفتن به طب سوزنی برای دردهای زانوم و دکتر پوست و خرید و مهمترین قسمتش هم بررسی بسته های موجود در خونه مامانم اینا که تکلیف وسایلی که اینجا هستن رو مشخص کنم که وسایلم کم هم نیست .

چیزهایی که باعث تعجبم شده تا حالا : اینکه فروشنده به خودش اجازه میده که کارت بانکی آدم رو بگیره و بکشه و تازه رمزش رو هم بپرسه !!! که البته من هیچوقت رمزش رو نمیگفتم و الان هم نمیگم .

دیدن گربه تو خیابون برام جالبه چون تو کانادا گربه خیابونی نیست . مساله بعدی که خیلی هم ناراحتم کرد این بود که تقریبا همه مردم ماسک یک بار مصرف میزنن در صورتی که تو کانادا بیشتر مردم ماسک پارچه ای میزنن و معلومه که مساله زباله های این ماسکها باید یه مساله جدی باشه .

خودم اولش که گفتن باید برای کورونا ماسک بزنین یه تعداد ماسک پارچه ای گرفتم و هی میزنیم و بعد میندازیم تو لباسهای کثیف و آخر هفته با لباسها میشورمشون و بعد اتو میزنم و باز استفاده میکنیم . 

کرایه تاکسی خیلی خیلی زیاد شده بود مثلا تاکسی خطی خیابون ما ( از اول تا آخر خیابون ) وقتی من میرفتم ۱۰۰۰ تومن بود و الان شده ۴۵۰۰ تومن و البته عقب هم فقط دو نفر سوار کرد. از اینکه دو تا بسته دم نوش خریدم ۱۰۷ هزار تومن تعجب کردم و باید خریدهای من رو تا اینجا ببینین . دو بسته کیسه فریزر ( از کیسه فریزرهای کانادا بدم میاد و نمیتونم استفاده کنم ) دو تا قوطی واکس مشکی و قهوه ای ( اصلا نتونستم واکس پیدا کنم اونجا ) دخترم ازم چسب رازی خواسته بود ( چسبهای کانادا رو قبول نداره میگه بیخوده  )  و البته یه چیز دیگه هم ازم خواسته اونم کرم جی هست !!! این دیگه آخرشه . ماها هر چی کرم اونجا داشته باشیم آخرش باید کرم جی بزنیم واقعا هیچکدوم برای دستهای سرما زده به خوبی این نیست . جالبه که من یادمه بچه بودم مامانم همین کرم رو به پاشنه پاش میزد .

خب این بود گزارش های ایران تا اینجا تا گزارشهای بعد بدرود 


855 - ادامه تنبلی و ...

بالاخره جواب آزمایشم اومد و مساله مهمی نبود اما جونم رو گرفت تا معلوم بشه . 

توی شرکت کارم زیاده که مهم نیست ولی قسمت بدش اینه که به شدت پراکنده است و هی از یه کار میپرم به اون یکی کار و این خیلی فرسایشی هست .

آخر هفته میرم ایران و تا دیروز پریروز خوشحال بودم ولی الان یه دلشوره ای گرفتم که نگو و این احساس تونسته خوشحالیم رو تحت الشعاع قرار بده. 

هوای تورنتو اصلا سرد نیست و برف زیادی هم نیومده و امیدوارم پولی که بابت لاستیک زمستونی دادم حروم نشده باشه

854 - میدونم تنبلم

بی انرژی بودن و تنبلی هر دو باهم دست به دست هم داد تا اصلا سراغ وبلاگ نیام .

راستش اصلا توی خونه سراغ کامپیوتر نمیرم و توی شرکت هم نتونستم فونت فارسی تصب کنم چون پسورد ادمین میخواست که من ندارم . مدت زیادی هم درگیر آزمایشات پزشکی بودم که جواب مهمترینش بعد از ۲۶ روز هنوز نیومده و امروز بهشون ایمیل زدم ببینم چرا نیومده .

این روزها همش دارم روز شماری میکنم برای سفر به ایران . ۳ ساله نه مسافرت رفتم نه تفریح کردم و نه ایران رو دیدم و الان این سفر برای من هر سه تا با همه . حتی پارسال که مرخصیهام رو برای سفر به ایران نگه داشته بودم وقتی دیدم بخاطر کورونا نمیتونم برم ، شرکت نگذاشت یکهو نرخصی بگیرم و خورد خورد گرفتم که نفهمیدم چی شد ‌.

مدتی روحیه ام بخاطر مسائل پزشکیم خراب شده بود که الان بهتر شده و فکر کردم هر چی بخواد بشه میشه .

الان هم با موبایلم دارم پست میگذارم و حالا اینو کشف کردم دیگه برام راحتتره تا اینکه برم سراغ کامپیونر 

راستش عصر ساعت ۵ و نیم‌که میشه دیگه دلم نمیخواد یک دقیقه هم پشت کامپیوتر بشینم .

مرسی از همه کسانی که لطف کردن و با کامنت گذاشتن سراغم رو گرفتن . من رو شرمنده محبتشون کردن ❤