یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

۲۵ مارچ

سلام دیگه یادم نیست چی نوشتم و چی ننوشتم و الان هم به زحمت و یه دستی دارم تایپ میکنم چون یه دستم رو پنبه استونی گذاشتم و با فویل بستم که بتونم لاک ژل رو بردارم . در همین حین زنگ زدم به پرووایدر اینترنت که تا ماه قبل صورتحساب من ۶۷ دلار و خورده ای بود چرا یکو شده ۸۲ دلار و خورده ای ؟‌( این کار میکنن و خیلی ها توجه نمیکنن ) گفت تو یه تخفیف ۱۲ ماه داشتی و اون تموم شده ( کلاهبرداری جدید ) گفتم خب یه چیز دیگه پیدا کن ۸۲ دلار خیلی زیاده برام و اونم یه کم وقت گذاشت و گفت خب یه چیزی پیدا کردم و تو بجای ۸۲ دلار میتونی باز ۱۲ ماه دیگه ۴۱ دلار پرداخت کنی !!! خب اینم بد نبود . 

چند ماه پیش با یکی از همکارها که تفریبا تازه اومده بود حرف میزدم و اون گفت که تو آپارتمان زندگی میکنه ( به اصطلاح اینجا کاندو - آیارتمان بلند مرتبه ای که واحدهاش جداگونه به فروش میره و همه مالک هستن مگه کسی بخواد واحد خودش رو اجاره بده . این در مقابل رنتال هست که آپارتمان بلند مرتبه هست و تمامش متعلق به یک نفر یا یک شرکت هست و همه رو اجاره میده )  این آپارتمان ها همیشه اتاق ورزش دارن و منم گفتم کاش بیام اونجا با هم ورزش کنیم چون حق عضویت جیم های بیرون گرونه . اونم گفت آره در ضمن شوهر منم مربی ورزشه و من خیلی ذوق کردم ولی دیگه حرفی نزد و منم چیزی نگفتم . من رفتم ایران و برگشتم و همین همکارم بهم گفت از هفته دیگه میای ورزش کنیم ؟‌گفتم آره میخوای سه شنبه و پنجشنبه رو بگذاریم برای ورزش و گفت باشه . خلاصه ما رفتیم تو جیم خونشون و اونجا مت داشت پهن کردیم و اون رفت بالا و لباس عوض کرد و با شوهرش اومد . هیکل شوهرش معلوم بود ورزشکاره اما وقتی شروع کرد به ما ورزش دادن فهمیدم که مربی ورزشه واقعا و خیلی اصولی شروع کرد و برنامه رو پیش برد . خلاصه دو هفته از این قضیه میگذره و دو روز در هفته رفتیم اونجا  و ورزش کردیم ( پیلاتس ) و حسابی عرق ما رو درآورده و من که مدتها بود ورزش نکرده بودم حسابی خوش به حالم شده و البته درد عضله ها هم پدرم رو درآورده که اونم خوبه .

راستش نمیدونم برای جبرانش چکار باید براشون بکنم چون من تنها کاری که میکنم اینه که با همکارم که ماشین نداره میریم تا خونشون و سالن از اونهاست و معلم از اونها و من عملا فقط دارم استفاده میکنم ولی جمعه ای که گذشت بهم گفت مرسی که میای !!! من گفتم همه امکانات از شماست تشکرت برای چیه ؟ گفت تو باعث شدی برنامه ما منظم بشه !!! 

دیروزهم با همکارهای قدیمم برانچ پارتی داشتیم و خیلی  خیلی بهمون خوش گذشت .بودن با این همکارها که تبدیل به دوست صمیمیم شدن همیشه خوبه 

خیلی دلم میخواد مثل ترانه قشنگ از دیت رفتنم بنویسم اما برام سخته چون از اول ننوشتم و الان هی فلاش بک زدن برام آسون نیست ، شاید شروع کنم نمیدونم