یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

۸۰۳ - کار و قرنطینه

- دو هفته بیشتر گذشت از اون روزی که همکارم سرفه میکرد و اتفاق خاصی نه برای اون افتاد و نه من اما من دیگه از خونه کار میکنم .

- صندلی میز کارم رو آوردم پشت میر ناهار خوری و یه کم بهتر شد اما بعد دیدم میز ارتفاعش کمه و صندلیم بخاطر دسته هاش نمیره زیر میز و ادیت میشم برای همین گفتم پسرم دسته ها رو درآورد و الان بهتره 

- ولی در کل از خونه موندن کلافه ام . من اصلا آدم ددری نیستم . از وقتی هم که اومدم کانادا که با کسی رفت و آمد ندارم اما این که هفته ای یکبار آدم برای خرید هفتگی بره بیرون هم دیگه زیادیه والا 

- سه گانه ارباب حلقه ها رو با بچه ها دیدیم و الان هم داریم یه سریال کوچیک میبینیم . یه سیزن هست و ۸ قسمته به اسم stranger و سریال ساخت کشور انگلیس هم هست .قبلش یه فیلم با دخترم دیدیم به اسم the invisible guest ‌که عجیب غریب بود و واقعا میخکوبمون کرد . فیلم اسپانیایی هست و هر دوی اینهایی که گفتم تو نتفلیکس هست اگه کسی داره . 

- یه جا خوندم نهار یعنی ظهر و ناهار غذای ظهر هست پس نباید بگیم میز نهار خوری . کسی میدونه درستش چیه ؟ 

- بمیری کورونا

802- دور کاری و غیره

- یه روز از خونه کار کردم بد نبود ولی دیدم یه مقدار هماهنگی باید انجام بدم برای همین دوشنبه رفتم سر کار . هیچکس جز همکار کنار دستی من نیومده بود و اونم سرفه میکرد !!! راستش زیاد نترسیدم چون ازش پرسیدم چی شده سرفه میکنی و به نظرم اومد که مشکل چیز دیگه ای هست اما تو شرکت با ماسک نشستیم هر دو . 

بقیه هفته رو هم از خونه کار کردم و راستش رو بخواهین خیلی خیلی سخت بود . 

- من قبلا تو خونه کار میکردم . توی خونه قبلی میز صبحونه خوری نداشتیم و بجاش توی اون فضا یه میز کار و کشو پرینتز و هر چی لازم بود گذاشته بودم . خوب هم به کارم میرسیدم . این خونه که اومدیم اتاق خوابها یه کم اندازه هاشون بی تناسب بود . یکدونه خیلی بزرگ یکی متوسط و یکی کوچیک . من متوسطه رو خیلی دوست داشتم چون به حیاط هم راه داشت و خوش منظره بود اما دیدم درست نیست یه اتاق خواب بزرگ رو بدم به یکی از بچه ها و یه اتاق خواب کوچیک رو بدم به اون یکی . از اون طرف همیشه اتاق خواب بزرگتر و بهتر رو میدادیم به دخترم چون همیشه داره کار هنری میکنه و جا لازم داره و یه کم بدعادت شده . دیدم فرصت خوبیه بهش بگم همیشه از این خبرا نیست پس اتاق خواب بزرگ رو خودم برداشتم و بهشون گفتم خودتون سر اون دوتا اتاق خواب توافق کنین . خلاصه وقتی اتاق خواب به اون بزرگی رو برداشتم دیدم میز کارم همونجا جا میشه و بردمش اونجا اما چشمتون روز بد نبینه که اصلا ایده میز کار تو اتاق خواب چیز خوبی نبود و نتونستم ازش استفاده کنم . 

حالا این روزها بجای اون صندلی راحت اداری روی یه صندلی سفت نهار خوری آیکیا میشینم چون پشت میز نهار خوری نشستم و دارم کار میکنم و خیلی بهم سخت میگذره . احتمالا دوشنبه دوباره نقل مکان میکنم به شرکت 

- موهای پسرم همیشه بلند بود نه از اون بلندها که بتونه ببنده ولی نسبتا بلند  .دیگه تو قرنطینه خیلی بد شده بود . من چیزی نمیگفتم ولی خودش اومد گفت ازشون کلافه شده  و از من خواست بزنمش . اول فکر کردم میخواد براش یه کم کوتاه کنم اما گفت نه با ماشین کامل بزن !!! ماشن اصلاح سر نداریم و ماشین اصلاح صورتش رو آورد و یه شونه زد سرش و افتادم به جون موهاش . حالا فکر کنین موهای حدود ۱۰ سانت رو بخوای ماشین کنی . خیلی سخت بود اما شد . بعد شونه سر ماشین رو برداشتم و دور تا دوتا دور رو هم قشنگ تمیز کردم . رفت حموم و اومد و گفت وای چه سبک شدم !!! شبیه اونهایی که تو پریزن بریک هستن شده یعنی مثلا موهاش الان دو سه میلی متره . جالبه 

- خودم هفته پیش موهامو رنگ کردم که تقریبا همیشه میکنم و لاک هم همیشه خودم میزنم و اتفاق خاصی برای شرایط من نیفتاده 

- راستی شاخ غول رو شکستم و به یاری همسایه ها تکلیف اول کورسی که داشتم رو سابمیت کردم . یکی دو هفته نفس راحت میکشم و بعد برم سراغ بقیه تکلیفها 

عزت همگی زیاد 

۸۰۱- از هر دری

- یک خواننده گرامی به اسم نسیمه یه سوال از من پرسیدن که امیدوارم اینجا رو بخونن و متاسفانه اصلا اطلاعی ندارم که بتونم راهنماییشون کنم . 

- یه روز از تو خونه کار کردم و دقیقا همون روز تو خونه شیر نداشتیم ( سالی یکبار هم این اتفاق نمیفتاد)‌و من نتونستم قهوه بخورم چون بدون شیر نمیخورم . خلاصه بدون قهوه بودن سخت بود ولی در کل کار بد نبود . 

- صبح رفتم خرید و چشمتون روز بد نبینه تا الان که ساعت ۸ شب هست من هی داشتم میشستم و جمع میکردم و بسته های کاغذی رو با دستمال الکلی ضدعفونی میکردم و سرویس به تمام معنا

- روحیه ام خوب خرابه 

- صبح توی بغل پسرم گریه کردم از شدت ناراحتی 

- دارم برنامه خشت خام و گفتگوی حسین دهباشی و محسن کنگرلو میشنوم . جالبه البته هنوز تموم نشده 

- این کورس آنلاینی که برداشتم ۴ تا تکلیف داره که دارم جون میکنم شاید یکیش رو بتونم انجام بدم . البته هر کدومش شامل ۴-۵ کار هست ولی منظورم مرحله اوله . همین الان بهم بگن مینیمم نمره قبولی رو میدیم بیا برو با رقص از صحنه کورس حذف میشم