یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

849 -

فکر کنم هفته سومه که میام شرکت و کار میکنم و خوبه . روزی شاید ۴۰ دقیقه توی راه رفت و آمد هستم یعنی اومدن ۲۰ دقیقه و برگشتن هم همینقدر اما وسطش یه خرید و یه کاری میکنم و مفیده برام . بعضی روزها یکی از همکارها میاد و یه معاشرتی میکنیم . 
سه چهار روز پیش خواهرم تو ایران با وجود اینکه دوتا دوز واکسن هم زده کورونا گرفت و روحیه من خیلی خراب شد البته الان بهتره ولی این فکر که اگه پدر و مادر و خواهرم یک موقع کاری داشته باشن من هیچ کاری براشون نمیتونم بکنم خیلی ناراحت کننده است .
در کل اگه بگم زمانهایی که روحیه ام خرابه بیشتر از زمانهایی هست که روحیه ام خوبه اغراق نکردم . مشاورم رو هم با توجه به اینکه مشاوررسمی نبود و بیمه چیزی ازش قبول نمیکردم ادامه ندادم با اینکه احساس میکنم خیلی بهش نیاز دارم چون خیلی باهاش خوب ارتباط برقرار کرده بودم . 

من یک هفته پیش این متن بالا رو نوشته بودم و فکر کردم ارسال کردم ولی الان میبینم که چرکنویس بوده .
خواهرم خوب شده و میره سر کار ( بیچاره کادر درمان که استراحت درستی نداره) ولی نفس تنگی روم مونده و کم و بیش اذیتم میکنه که همش رو نمیتونم بگم بخاطر اونه و مشکلات خودمم خیلی موثره . دارم فکر میکنم که یه مقدار درس  بخونم و یه مدرکی بگیرم که الیته در مرحله چه کنم چه کنم چه نکنم هستم.
مواظب خودتون باشین و خیلی خیلی مواظب باشین که کورونا نگیرین