یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

۸۴۳ - واکسن و بقیه قضایا

- اول از همه بابت تاخیرمعذرت میخوام . میدونی اینجا خواننده های زیادی نداره اما کیفیت مهمه نه کمیت و انقدر خواننده های صمیمی و خوبی هستین که من واقعا شرمنده هستم که یه مدت ننوشتم .

- اول تو کانادا گفتن که واکسن آسترازنکا برای زیر ۵۵ سال توصیه نمیشه و به ۵۵  به بالاها زدن . بعد دیدن اوضاع هنوز خرابه و گفتن ۴۰ به بالا بیان و همین رو بزنن . منم ثبت نام کردم و رفتم زدم . میدونستم خطر جانیش با احتمال خیلی خیلی کمی اتفاق میفته و راستش من خیلی جون دوست هم نیستم برای همین زدم ولی چشمتون روز بد نبینه که دو روز حال خیلی خیلی بدی بودم . از درد دست و سر درد و تپش قلب و نفس تنگی و واقعا یه شنبه و یکشنبه ام رفت و نفهمیدم چی شد . حتی دوشنبه اش هم که کار میکردم با حال خوبی نبودم . ولی خب گذشت و حالا منتظر دوز دومش هستیم که ۲ ماه و نیم دیگه میزنن ولی انگار واکسن تو کانادا کشته داده و زدنش متوقف شده.

- کار مثل سابق هست و lock down ‌کماکان ادامه داره و به وضع خفه کننده ای رسیده . هیچی تو مغازه ها نمیشه خرید مگه خوراکی و هر چی بخوای رو باید آنلاین بگیری.

- هوا دوباره سرد شد و حال ما رو گرفت یه نیمچه برفی هم روز اول ادیبهشت اومد ولی الان گرمتر شده باز خدا رو شکر . 

- اون دو روز تعطیلم رو که بخاطر حال بد از دست دادم انگار از زندگی عقب افتادم . یکهو روز پنجشنبه همون هفته دیدم لباسهای شسته شده هنوز روی مبل هست در صورتی که همیشه تا آخر روز یکشنبه اونها رو اتو میزنم و جمع میکنم . کارهای اداری و کارهایی که معمولا شنبه ها انجام میدادم مونده بود و خلاصه کم کم برگشتم روی نظم قبلی .

- اوضاع احوال سینوسی ای که هر مهاجری هم داره سر جای خودش ... ولی الان خوبم . مرسی از احوالپرسیهاتون