یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

31 مارچ 2024

- یه لانگ ویکند اومد که منم چقدر بهش احتیاج داشتم . البته اینجا تقریبا همه لانگ ویکندها جوری هست که دوشنبه تعطیله ولی این یکی چون مذهبی محسوب میشه نمیشه کاریش کرد و جمعه است . بله Good Friday  داشتیم دیروز . 

- چهارشنبه شب خوب نخوابیدم و پنجشنبه طبق معمول رفتم سر کار و وقتی اومدم خونه خیلی خسته بودم و رفتم بخوابم . توی خواب و بیداری بودم که تلفنم دوتا نوتیفیکیشن داد ولی با یه صدای خیلی غیر معمول . تو خواب و بیداری اصلا نفهمیدم این صدای گوشیمه انقدر که غیر معمول بود ولی بلند شدم و دور و برم رو نگاه کردم و یه نگاه به گوشیم کردم دیدم علی پیغام داده . اصلا یادم نبود که صدای نوتیف های اونو عوض کرده بودم و اون صدای ناآشنا و دیدن پیغامش یکهو یه جورایی شوکه ام کرد و طپش قلب و نفس تنگیم که توی حالتهای اضطراب عود میکنه ، عود کرد . نگاه کردم دیدم گفته فردا وقت داری هم رو ببینیم ؟ من دوباره سعی کردم بخوابم اما حالم خیلی بد بود و نتونستم و فقط دراز کشیدم تا اینکه پاشدم و جوابشو دادم . گفت فردا چه ساعتی ؟ جواب داد ساعت یک الان دارم راه میفتم سمت تورنتو و صبح یه کاری دارم . گفتم باشه . اما تمام عصر حالم بد بود و همش فکر میکردم ببینمش چی باید بگم و کاش بشه گریه نکنم اما تقریبا مطمئن بودم که گریه ام میگیره . عصرش هم محمد خوشمزگیش عود کرده بود و چپ و راست چیز میز میفرستاد و شوخی میکرد تا من بهش گفتم ببخشید من حالم بده . نوشت فیزیکی یا شیمیایی ؟ من گفتم ولش کن و اون گفت باشه مزاحمت نمیشم و من با اینکه حالم خیلی خوب نبود احساس خوبی کردم که الان محمده که نگران من شده . نه اینکه بخوام خودمو لوس کنم و بهم توجه کنه ، نه از این جهت خوشحال شدم که بفهمه وقتایی که حالش بد بوده من چه احساس بدی داشتم . 

بالاخره فرداش شد و رفتم سر قرار و همچین که علی رو دیدم تمام اون احساس اضطراب و ناراحتیم رفت و خیلی از دیدنش خوشحال شدم . همونطور که قبلا گفتم وقتایی که هست خیلی خوبه ولی امان از وقتایی که نیست . خلاصه بغلش کردم و رفتیم یه جایی نشستیم و اولش با حال و احوال شروع کردیم و تعریف کرد که چقدر مشکلات براش پیش اومده و چقدر شرایطش بغرنجه  . بعد من شروع کردم که ازت گله دارم و البته بغض کردم که این بار دوم بود که تو یه رابطه دو طرفه رو به طور یه جانبه قطع کردی و نه اینکه اگه با من حرف میزدی من نمیگفتم  حتما باید باشه ولی به هر حال نظر منم مهم بوده این وسط ولی تو اهمیتی ندادی . گفت کاملا حق با توست و هیچ دفاعی ندارم . کاملا درست میگی اما باور کن یکهو مجبور شدم برم . الان باید از کار اصلیم استعفا بدم . بیزینس شخصیم به خنس زیادی خورده و مشکلاتم خیلی زیاده دیگه نمیشد به یه چیز دیگه که دیت بوده فکر کنم . گفتم این فرق من و توست که من دیت رو یه کار و یه مشکل نمیدونم . دوست دارم دیت کنم تا از اون زمانی که با پارتنرم هستم آرامش بگیرم و بعد برگردم سر مشکلات قبلیم ولی انگار تو این مساله رو یه مشکلی روی بقیه کارها و مشکلاتت میبینی . گفت باور کن در طی چند ماه گذشته بهترین اوقات من زمانی بوده که با تو بودم . اون زمان اصلا به زندگی مزخرفی که دارم فکر نمیکنم و در آرامش کامل بودم . گفتم پس مشکل چی بود ؟ گفت ببین من دوست دارم که باهات در ارتباط باشم و هر وقت که میام تورنتو ببینمت ولی زندگی من خیلی بلاتکلیفه و اصلا نمیدونم چی میشه این درست نیست که تو رو بلاتکلیف نگه دارم شاید تو از کسی خوشت بیاد و بخوای پارتنرت باشه این درست نیست من جلوی تو رو بگیرم اونم برای چیزی که نمیدونم چی میشه . خلاصه خیلی حرف زدیم ونتیجه گیری خاصی هم نکردیم ولی یه مدت تورنتو می مونه و احتمال زیاد باز هم همدیگه رو میبینیم . 

- در حال حاضر نه تصمیم دارم به دنیای اپلیکیشن های دیتینگ برگردم و ظاهرا هم تعهدی به کسی ندارم بنابراین وقتی راج منو برای برانچ روز یکشنبه دعوت کرد با خوشحالی رفتم ولی متاسفانه نمیدونم چرا در مورد راج یه حسی دارم که اون دنبال رابطه جدی ای نیست و با اینکه میگه تو اشتباه میکنی اما بازم حسم در این مورد قویه .

نظرات 2 + ارسال نظر
دزیره یکشنبه 19 فروردین 1403 ساعت 23:42 https://desire7777.blogsky.com/

مارال عزیزسال نو مبارک امیدوارم بهترین تصمیم رو بگیری و بهترین انسانی که لایقت باشه پارتنرت باشه

ممنونم دزیره جان . سال نو برای تو هم مبارک باشه

زری.. دوشنبه 13 فروردین 1403 ساعت 12:26 https://maneveshteh.blog.ir

چی بگم والله مارال جان، اینکه بهش گفتی که از نظر اون دیت یه مشکل روی مشکلای دیگه اش و برای تو اینطور نیست خیلی خوب گفتی.
خب یه سوال، الان وضعیت علی فرق کرده؟ اصلا الان تصمیمش چیه؟
در مورد راج، بنظر میرسه باید بهش زمان بدهی تا ببینی چطور میتونه حس تو را برگردونه و خودش را تو رابطه ثابت کنه.

مرسی زری جان از نظرت . وضع علی به اون بغرنجی نیست ولی هنوز ثابت نشده . تصمیمی نگرفتیم باز باید ببینمش .
راج هم فکر نمیکنم به جایی برسه اما ماشالله بهش خوب حرف خودشو به کرسی میشونه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد