یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

674 - کادر درمانی

در  مذمت کادر درمانی و اینکه وقت و پول انسانها براشون مهم نیست میشه داستانها نوشت . مثلا برای یه مشکل پوستی دخترم رو یه کلینیک میبرم که کارت خوان نداره و باید پول نقد داد ! حالا ویزیت رو میشه یه کاریش کرد ، وقت لیزر دادن که یک ملیون تومن پولشه و میگن نقد بیارین !!! اما یه نمونه عالی از مرکز درمانی بهتون بگم که نظم و دقت و برخورد انسانیشون واقعا بی نظیره ، آزمایشگاه مسعود . خیلی منظمه و کارمندها دارن با تمام سرعت کار میکنن ، میری میبنی پر از آدمه اما نیم ساعته کارت انجام میشه . اول ورود که شماره میگیری تا آخرش با همون شماره پیش میری . دیروز برای اولین بار مجبور شدیم بریم تریای داخل آزمایشگاه برای صبحونه . دخترم باید ناشتا آزمایش میداد و بعدش هم میرفت مدرسه مجبور شدیم بعد آزمایش بریم صبحونه بخوریم . رفتیم تو دخترم یه کیک شکلاتی برداشت ، من یه نون و پنیر گرفتم که شامل دوتا برش نون سنگک و یه بسته پنیر کوچیک بود به همراه دوتا چایی . پرسیدم چقدر میشه ؟ انتظارم این بود که حدود 15 تومن بشه ولی گفت 5 هزار و پونصد تومن ! متوجه شدم که بجای اینکه تریا رو اجاره بدن تا درآمد کسب کنن و اون طرف هم هر کاری خواست بکنه ، یه کارمند اونجا گذاشتن که مشکل افراد ناشتا رو حل کنه و نفع مالی براشون نداره . متاسفانه جای دیگه ای سراغ ندارم که برای مردم اینقدر ارزش قایل باشن .

در ضمن دیروز دوستم رفت توی اتاق عمل برای یه جراحی عمومی ولی از توی اتاق عمل برش گردوندن که هموگلوبینت پایینه !!!! مگه قبل عمل آژمایش نمیدن ؟ این حالا مجبور شد یه شب بیشتر تو بیمارستان بمونه تا بهش خون بزنن . 

673 - ;کار و زندگی و دیگر هیچ ...

نمیدونم چکار کنم . خیلی کارها دارم که باید انجام بدم و وقتی کارهام از یه حدی بیشتر میشه مغزم قفل میشه و سراغ هیچکدوم نمیتونم برم . کلاس آموزشیم این هفته تموم میشه . بعدش باید یه نرم افزار شروع کنم . باید یه استاندارد رو بخونم و بهش مسلط بشم . یه نرم افزار دیگه و یه پلاگین رو بهتره یاد بگیرم . باید برم تو سایت امتحان رانندگی اونتاریو و تست بزنم تا بتونم امتحان اصلی رو قبول بشم ... و کار اصلیم همچنان مونده ... 

672 - ...

امروز تولد 18 سالگی پسرمه

حال من خوب خراب است ... 

671 - سوالهای فوق فلسفی زندگی من ...

سال 69 رفتم سر کار . نقشه کشی دستی انجام میدادم . بعد از یک سال اولین کامپیوتر شرکت وارد شد که با اتوکد کار کنیم . کامپیوتر دیده بودم و معنی کیس و کی بورد و مانیتور رو میدونستم ولی اون موقع فقط کسانی که کار گرافیکی انجام میدادن موس داشتن بنابراین دیدن موس برام جالب بود . اون موقع اگر هم کسی موس داشت 2 کلیده بودو فقط کلیک چپ و راست معنی داشت اما توی اتوکد به کلید وسط هم نیاز بود بنابرای این موسی که من اولین بار دیدم 3 کلید داشت . من رفتم بالای سر کسی که داشت با کامپیوتر نقشه میکشید و هی به مونیتور نگاه میکردم و هی به دستاش . میدیدم کرسر همه جهت میچرخه و حرکت ماوس روی ماوس پد رو متوجه نبودم و با خودم فکر میکردم این که سه تا کلید داره . یکیش کرسر رو میبره چپ یکیش راست یکیش بالا ، اون یکی جهت رو چکار میکنه ؟ خیلی باحالم نه ؟

 

بچه هم که بودم و با خانواده میرفتیم پمپ بنزین ، بنزین بزنیم من قد و قواره پمپ رو نگاه کردم و با خودم فکر کردم مگه تو این یه ذره پمپ چقدر بنزین جا میشه که اینهمه ماشین ازش بنزین میزنن !!!


خیلی فلسفی بود سوالهام نه ؟!!!

670 - دنیای این روزها ...

اگه بهم نمیگین مرتجع و پیر و غیره باید بگم که دنیای لوسی شده .

همین امروز ...

صبح پاشدم برم خرید میوه ، از شلوغی خیلی بدم میاد برای همین از خوابم میزنم که اولین دقایقی که فروشگاهی باز میشه اونجا باشم تا خریدم رو تو خلوتی انجام بدم و بیام خونه . لباس پوشیدم و رفتم تو پارکینگ دیدم یکی از همسایه ها به دلیل یه کار بنایی که تو پارکینگ داشتیم مجبور شده ماشینش رو روی رمپ بگذاره و من نمیتونم ماشین رو بیرون ببرم . رفتم در خونشون رو یواش زدم اما باز نکردن و فکر کردم حتما خوابن و برگشتم خونه . دراز کشیدم تو تخت و همونطور که با گوشیم ور میرفتم الکی تو گوگل زدم خرید آنلاین میوه و سایتش اومد و سفارش میوه دادم و خلاص ...

بعد باید یه متنی توی ورد فارسی تایپ میکردم که ببرم بیرون برام پرینت بگیرن . عدداش رو انگلیسی میزد توی گوگل زدم چطور عددها رو فارسی کنم و بله در یک سوت ( حتی به دو و سه سوت هم نکشید ) راهش رو پیدا کردم و درستش کردم .

اپلیکشین بقچه هم که زحمت نون خریدن رو میکشه ...

لوس نیست این دنیا ؟ !!!