یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

۸۳۵ - و زندگی در شرایط کورونایی

- خب هفته پیش شرایط جدید برای استان ما اعلام شدو گفتن همه باید خونه بمونن و جز برای خرید مواد غذایی و کارهای پزشکی نباید بیرون برین . 

منم بی جنبه دوباره روحیه ام به هم ریخت و گفتم حالا چکار کنم و به شرکت گفتم از فردا از خونه کار میکنم . یه مونیتور و کی بردم رو برداشتم و اومدم خونه . فردا صبحش اومدم مونیوتور رو وصل کنم به لپ تاپم دیدم پورتش رو نداره !!! خب مونیتور رفت کنار . بعد اومدم کی برد رو وصل کردم دیدم کی برد لپ تاپ که سرش هست این کی برد رو هم که میگذارم جلوش یه مونیتور فسقلی لپ تاپ کلی ازم دور میشه و چیزی ازش نمیبینم !! اونم بیخیال شدم . حالا دارم سعی میکنم ریموت وصل بشم به کامپیوتر شرکت نمیتونم . خلاصه یه سرویسی شدم که نگو . ووسط کارم بودم که انگار برای همه تو استان روی گوشی ها Alert  اومد که حق ندارین از خونه خارج بشین جز برای غذا و درمان و کار !!! خب این آخری رو چرا دیروز نگفتین ؟!!هیچی روز جمعه هلک و تلک با مونیتور و کی بردم برگشتم شرکت .

- بار دومه که شرایط اضطراری اعلام میکنن و من روحیه ام رو میبازم . خیلی خیلی کم طاقت شدم و آستانه تحملم واقعا کم شده . 

- خوابم مثل همیشه بهم ریخته و اونم اذیتم میکنه . 

- کلی کار عقب افتاده دارم که باید انجام بدم و نمیدم و این خودش عذاب وجدانه برام . 


سلامت باشین 

۸۳۴ - ادامه لاک داون

- من مطمئنم لاک داون تموم بشه دوباره ملت میریزن تو فروشگاهها برای خرید . من اگه جای مدیریت فروشگاهها بودم با تجربه دفعه قبل ، تا تعطیله مغازه رو پر از جنس میکردم تا وقتی باز شد بتونم بیشتر بفروشم . 

- خودم خیلی چیزها احتیاج دارم ولی آخه کفش رو که نمیشه آنلاین خرید باید بپوشی اندازه ات باشه و باهاش راحت باشی .

- تنها کاری که طبق روال داره میره جلو کارهای شرکت هست که به کوب داریم کار میکنیم و پروژه جدید قراره بیاد که خیلی خیلی ذوقش رو دارم و اینطور که به نظر میاد قراره من مدیرش بشم .

- احتمالا پروژه شخصیم رو هم بزودی برای شهرداری میفرستیم و یه مرحله جلو میره . 

-یه مساله شخصی برام پیش اومده و فکرم رو بهم ریخته .

- احساس میکنم دارم چند تا هندونه رو با هم برمیدارم . هیچ کدوم رو هم نمیخوام بگذارم زمین . به اندازه کافی وقت از دست دادم . 

۸۳۳ - تعطیلات

- خب تعطیلات ادامه داره و به علت تعطیل بودن مغازه ها بعضی کارهای تعمیر/تغییر خونه مون کنسل شد ولی بعضی کارها در حال انجامه .

- پروژه شخصی ای که داشتم دوباره استارت خورد و شروع کردم روش کار کنم که برای ارسال به شهرداری آماده اش کنم . وقت خوبیه برای کار روی پروژه شخصی

- دوستم خونه خریده و به زودی اسباب کشی داره و من کاری نمیتونم براش بکنم . بیشتر بخاطر کورونا و یه مقدار هم بخاطر اینکه خیلی ازم دوره 

- جای همگی خالی پریروز حبوبات خیس کردم و دیروز از صبح پا شدم به درست کردن آش که حسابی نفس منو گرفت و بعد نهار هم پاشدم رفتم دور شهر زدم به سه تا از دوستام آش دادم و خسته رسیدم خونه ولی خوب بود می ارزید .

-برای یکی از دوستام که داشتم میبردم گفت من عصر میرم خونه برادرم و میام ازت میگیرم گفتم نه زودتر برات میارم و براش بیشتر کشیدم و گفتم اگه خواستی با خانواده برادرت بخور . بعدش بهم پیغام دادم که برادرم و خانمش روزه بودن و با آش تو افطار کردن و من خیلی ذوق کردم .

- این یک ماه lock down  تموم بشه زودتر که داریم خفه میشیم . کانادا واکسیناسیون رو شروع کرده ولی فکر میکنم با سرعت مورچه داره میره جلو چون چیزی ازش نمیشنویم . ظاهرا فقط آمریکا واکسن رو به جدیت داره میزنه . 

خوش باشین