یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

770 - گرمای هوا و غیره

- امتحان رو ۱۷ روز پیش دادم یه بار زنگ زدم ویه بار هم ای میل زدم که جوابش چی شدولی جواب ندادن . خیلی حالم رو گرفتن چون جواب رد دادن که تعارف نداره نمیدونم چرا بی جواب گذاشتن و به نظر من کارشون بی ادبی بود . 

-توی این وسط یه کار پیدا کردم که کارش خیلی خوبه ولی حقوقش از افتضاح هم بدتره و قبولش کردم . بدترین قسمتش اینه که باید بازم دنبال کار بگردم . 

- دو روز هوا وحشتناک گرم شد  شرجی و غیر قابل تحمل اما دیشب بارون اومد و الان خیلی هوا خوبه و پنجره ها رو باز کردیم و داریم از هوا لذت میبریم . 

- کلاسی که میرفتم  فقط دو جلسه اش مونده و خوشحالم چون ساعت خیلی بدی بود و خسته ام کرد . حالا اول سپتامبر باید یه کورس دیگه بردارم که آنلاینه و یه کم ازش میترسم ولی چاره ای ندارم و برای تایید مدرکم هست . 

- دیروز خیلی آشوب بود نزدیک شب بود و آفتاب نبود ولی هوا خفه کننده گرم بود با اینحال نتونستم بشینم و رفتم تو باغچه به هرس کردن و کندن علفهای هرز . خیلی خسته شدم ولی یه کم از آشوب در اومدم .


769 - درس و کتاب و ...

- چند روز هم خیلی کار میکردم و هم درس میخوندم و خیلی خسته شدم . کارها رو که تحویل دادم درسم هم به یه جایی رسید و معلوم شد امتحانی که دارم ۲ هفته بعدشه برای همین درس رو تعطیل کردم و یه کتاب شروع کردم . همسر خاموش از ای اس ای هریسون . کتاب خوبی بود و کشش داشت اما آخرش رو زیاد دوست نداشتم یه مقدار گنگ بود و اثر بقیه کتاب رو شست و برد . بازم خوب بود در کل ولی نه خیلی زیاد . حالا کتاب بریت ماری اینجا بود رو هم از کتابخونه گرفتم و باید شروع کنم ولی فعلا روم نمیشه . از فردا باید درس شروع کنم و بخونم و قبل امتحان هم دوره کنم که گند نزنم . 

- همسر خاموش یه داستانیه مثل داستان امروزه نجفی و مهدی هاشمی و غیره . من توی زندگی هیچکدوم نیستم و حق قضاوت ندارم فقط از این ناراحتم که توی این رابطه دو طرفه ازدواج اگه سردی یا طلاق عاطفی اتفاق بیفته فقط مرد هست که میتونه بره شرعی و قانونی خلا عاطفی / نیاز جن سیش رو تامین کنه و زن باید بشینه نگاه کنه . اگه این موضوع دو طرفه بود برای من میتونست قابل قبول باشه و البته زندگی ای رو هم دیدم که بخاطر سردی مرد خانواده و با وجود یه بچه خردسال از هم پاشیده . شاید اگه زن میتونست نیاز جن سی اش رو جای دیگه برطرف کنه اون زندگی بهم نمیخورد . کاری که ظاهرا بعضی از مردها میکنن . 

768 - فارغ التحصیلی

- دیشب جشن فارغ التحصیلی پسرم بود و امروز هم مراسمشون . دلم میخواست براش باشکوه تر برگزار بشه که خودش این کارو نکرد و خیلی همه چی رو ساده گرفت . اما من یه حس دوگانه و متناقض داشتم . امروز توی مراسم براشون خوشحال بودم و دلم گرفته بود که اینهمه درس خوندم حتی یک بار توی عمرم این لباس رو نپوشیدم و اون کلاه رو سرم نگذاشتم . به نظرم بی انصافی بود . 

- رسیدیم خونه لباس پسرم رو پوشیدم و کلاهش رو گذاشتم و از خودم عکس گرفتم .  حساب کردم دیدم 23 سال بعد از فوق لیسانسم هست . دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدنه