یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

701- کارمند بودن

- یکی از خصوصیات کارمند بودن اینه که در هر فرصتی میخوای ازساعت  کار بزنی که فکر نمیکنم اینکاره باشم . یکی دیگه اش اینه که کارهایی که سمتت میاد با حداکثر قوا شوت میکنی به یه سمت دیگه و میگی به اون مربوطه نه من  - اینکاره هم نیستم . یه خصوصیت دیگه اینه که از تعطیلات چه آخر هفته و چه وسط هفته خوشحال میشی که به شدت اینکاره هستم به شدت   بعله منظورم این بود که از این هفته ای که بیشتر از نصفش تعطیله بسی بسیار خوشحالم . 

- یه درد پشت دارم که ولم نمیکنه . کاملا عضله ای هست و میره و میاد ولی ول نمیکنه ، به خواهرم که پزشکه گفتم ، این درد سایکو ماتیک هست و وقتی بری پیش پسرت خوب میشه 

- بیشتر از یک ماه مونده به رفتن پیش پسرم دلم میخواد زودتر برم ولی خوشحالم که وقت دارم چون یه کار اداری دارم و خدا میدونه کی طول میکشه تا انجام بشه و اگه تا قبل رفتن انجام نشه خیلی بد میشه برام . کارهای اداری هم که کی میدونه کی انجام بشه ... 

- از تعطیلات که برگردم دو هفته میام سر کار و بعد تموم میشه ، خلاص . هشت سال کار در شرکت فعلی تامام میشه . شرکت بسیار خوبی هست ولی متاسفانه معاونت خیلی خیلی بدی داریم . آدم بدجنسی نیست ولی سرلوحه اش در زندگی اینه که دیگی که برای من نمیجوشه ، سر سگ توش بجوشه . این منش مخصوصا برای یه مدیر خیلی خیلی بده و باعث سر خوردگی همه ماها شده بدجور . جالب اینه که اجازه انتقال به قسمت دیگه ای رو هم به کسی نمیده . حالا منم به کسی نگفتم که مجبورم برم و تمام ناراحتی هایی که ازش داشتم توی این مدت رو ریختم وسط تا چشمش در بیاد . 

همین