یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

5 فوریه 2024

- روزای خیلی بدی رو گذروندم و حالم واقعا بد شد . انقدر برای تقویت ماهیچه و کباب و جگر خوردم که حالم بهم خورد . اصولا من روز عادیش هم از گوشت قرمز خوشم نمیومد و فکر کن چیزی که خیلی دوست نداری رو پشت سر هم بخوری ! بالاخره شنبه و یکشنبه ای که گذشت یه کم بهتر شدم و دیدم 11 روزه نرفتم شرکت یا از خونه کار کردم یا مرخصی استعلاجی داشتم ( استعلاجی به فارسی چی میشه ؟!!!) خلاصه یکشنبه بعد از ظهر دیدم چقدر حالم خوبه و قرار جیم بعد کار رو هم گذاشتم و دوشنبه صبح پاشدم و ماشین رو برداشتم و رفتم سمت شرکت . وقتی رسیدم دیدم نه خیر زیادی به خودم کردیت دادم و سرم داره گیج میره . فعلا نشستم سر کارم ولی فردا رو نمیدونم چی بشه ولی زیاد حالم خوب نیست و سرم هنوز گیج میره . 

- علی هم پنجشنبه بهم پیغام داد چطوری ؟ میتونی رانندگی کنی ؟ گفتم نه . گفت باشه من ساعت 2 با صاحب شرکت جلسه دارم بعد بهت تکست میزنم که میتونم بیام پهلوت یا نه . بعدش گفت میاد و اومد و گفت توی همین جلسه بهم گفته فردا بلیط گرفتم برای یه کاری بریم ونکوور !! گفتم مگه خریده شما رو ؟ علی گفت دیروز بهم بونس داده . رقمی که گفت از حقوق یک سال من بیشتر بود . گفتم خب خریده دیگه ! گفت همین کارا رو میکنه که دهن منو میبنده ! بعد یه مقدار در مورد مشکلی که براش پیش اومده بود حرف زدیم و من یه پیشنهادهایی بهش دادم که یکیش رو گفت خوبه همین کارو میکنم ببینم چطور میشه . فرداش هم که رفت مسافرت و فعلا برنگشته . 

- توی شرکت قبلی یه بار یه کار نسبتا غیر روتین انجام دادیم .کار ما فقط مجتمع های بزرگ مسکونی بود اما یه بار یکی از روسا بهم گفت یکی از کارفرماها یه خونه برای مادر و پدرش میخواد طراحی کنه و توی شرکت مجبوریم اینکار براش بکنیم و من کارهاش رو انجام دادم . حالا طرح تو شهرداری تایید شده و نقشه های اجراییش رو میخوان و این اصلا کار شرکت قبلی نیست و همون رییس بهم گفت اگه قبول میکنی به عنوان کار شخصی براش انجام بده ! منم از خدا خواسته . حالا با طرف حرف زدم و قراره امروز و فردا یه قرارداد براش بفرستم که انجام بدم . پولش زیاد نیست ولی از هیچی بهتره و مهمتر از همه اینه که کارفرما در مورد یه کار مشابه هم باهام حرف زده و ممکنه ادامه دار باشه . 

واقعیتش اینه که شرایط مالیم بد نیست به قولی دستم به دهنم میرسه اما دایم باید در حال حساب و کتاب باشم و بدون یه قرون دوزار کردن نمیتونم زندگی کنم . از این شرایط در این سن و بعد از 30 سال کار کردن خسته شدم و امیدوارم بتونم درآمد بیشتری داشته باشم . 


نظرات 3 + ارسال نظر
لیدا سه‌شنبه 17 بهمن 1402 ساعت 13:57

انشالله بزودی شرکت خودتو داشته باشی

ممنونم

شادی سه‌شنبه 17 بهمن 1402 ساعت 02:12 http://setarehshadi.blogsky.com/

ای بابا، چه شرایط سختی داری عزیزم، مریضی و ضعف و نگرانی و اعصاب خوردی برای مامان و بابا و... . نگران نباش به خودت آرامش بده همه چی به ترتیب درست میشه. گاهی همه گرفتاری ها با هم میریزن وسط زندگی ولی با هم نمی‌رن و باید منتظر باشی یکی یکی رفع بشن.

نه نگران نباش شادی جان . چند وقت پیش یه پیغام دادم به مشاور قبلیم که الان بهترین شرایط رو در 7-8 سال اخیر دارم ! اینو هم جدی میگم

آرمین دوشنبه 16 بهمن 1402 ساعت 21:39

درود. از پروفایلت مشخصه که مایل نیستی "سنّت" رو کسی بدونه. پس توی مطالبت هم دقت کن که چیزی نگی که سنّ و سالت رو بشه حدس زد.

نه مشکلی ندارم سنم رو بشه حدس زد . دوست ندارم مشخصات دقیق بدم چون نمیخوام اگه آشنایی اینجا رو بخونه متوجه بشه که من هستم .
به هر حال ممنون از توصیه تون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد