یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

پست چند قسمتی 22 ژانویه 2024

چند روزه حال خوبی ندارم و بعد مدتهای زیادی بازم فکرهای منفی به سراغم اومده که دلایلش رو فکر میکنم میدونم . 

اول اینکه در سیکل ماهانه هستم و خوابم خیلی بهم ریخته و اذیتم میکنه و دومیش اینکه پسرم نه دانشگاه میره و نه کاری میکنه و همش خونه و توی رختخواب هست و اینکه درس نمیخونه و کار نمیکنه یه مساله و اینکه حالتهای افسردگی شدید رو توش میبینم یه مساله مهمتره که نمیدونم باهاش چکار کنم . کاری  به عقلم نمیرسه جز اینکه فقط ناز و نوازشش کنم و نگذارم احساس گناه هم به حس های بدش اضافه بشه  . الان به مشاور قدیمیم پیغام دادم که یه life coach  بهم معرفی کنه شاید اون بتونه کاری کنه . عقلم به چیزی نمیرسه . اما اونم یه پیغامی برام گذاشت که حالم رو بدتر کرد و گفت به نظرم خودت لایف کوچ احتیاج داری که پسر به این بزرگیت تو خونه ات هست و نه کار میکنه و نه درس میخونه و تو هم هیچی بهش نمیگی 

کارم و ارتباطم با علی به همون منوال سابقه . علی وقتی هست خیلی خوبه وقتی نیست دیگه تقریبا نیست و خیلی تماسش کمه . 

سرمای هوا داره بیداد میکنه توی تورنتو و این در چند سال اخیر بی سابقه بوده ولی فقط چند سال اخیر بود که سرد نشد من یادمه که قبلا خیلی سرد میشد و از این هم سردتر بود . 


امروز جمعه است و حال بد من به همون منواله . کلی هم کار دارم بکنم و هر روز بعد از اینکه کلی جا میرم و کارهای زیادی میکنم میرسم خونه و میبینم پسرم از صبح خونه بوده و خوابه و خیلی حالم بد میشه .


شنبه و یکشنبه هم گذشت و تو ویکند علی رو ندیدم چون یه سفر نسبتا یکهویی براش پیش اومد البته قبلش بهم گفته بود شاید این سفر پیش بیاد . منم بیشتر ویکند رو به کارهای خونه و تنبلی گذروندم و یه کم هم رفتم یه قرار کاری با دوستم رو شرکت کردم که به احتمال خیلی ضعیف ممکنه به گرفتن یه پروژه منتهی بشه . 


امروز که دوشنبه است یه کم حالم بهتره و از اون چاله سیاهی که توش بودم در اومدم . میگم چاله چون با چاهی که قبلا میرفتم توش خیلی فرق داشت و بازم بهتر بود .


نظرات 8 + ارسال نظر
مری چهارشنبه 4 بهمن 1402 ساعت 13:26

چرا اجازه ندارید با دکترش حرف بزنید؟خانواده تا مشکل رو دقیق ندونه چطوری کمک کنه

بچه ها که ۱۸ سالشون میشه فقط با اجازه خودشون میشه حتی باهاشون مطب پزشک رفت . دیگه بزرگسال محسوب میشن .

لیدا چهارشنبه 4 بهمن 1402 ساعت 07:28

اینطور که پیداست تراپیست پسرتون کارش خوب نیست،من خودم کارشناس ارشد خانواده هستم و کاندیدای دکترا،اکر دوست داشته باشی میتونم از اساتیدی که دارم و واقعا درجه یک هست بهت معرفی کنم و آنلاین پسرت باشون مشاوره بگیره

پسرم یه مقدار در مورد مشاور ایرانی موضع میگیره ولی خیلی ممنونم از لطفتون

دزیره چهارشنبه 4 بهمن 1402 ساعت 02:01 https://desire7777.blogsky.com/

عزززززززیززززززم واقعا وندم اون چه حرفی بوده که زده ؟ بهترین کار بای ای رنج سنی همین درک متقابل و راهنمایی کردنشون به سمت تراپیسته مارال جان در مرحله اول مواظب خودت باش و همین که چاه تبدیل به چاله شده خیلی عالیه پسرت هم این دوران رو میگذرونه و توهم مادر کافی و درجه یکی هستی خداقوت

ممنونم از لطفت ❤️

لیدا سه‌شنبه 3 بهمن 1402 ساعت 13:56

از پدرش بخواه بهش کمک کنه و یا خواهرش بیشتر باهاش وقت بگذرونه،خواهرش و دوست پسرش میتونن با خودشون بیرون ببرنش،جوونا بیشتر حرف همو می‌فهمن

اتفاقا قبلا بهش گفتم یه جاهایی با خواهرت و دوست پسرش برو گفت نه اونا کاپل هستن من دوست ندارم مزاحمشون باشم

پرواز سه‌شنبه 3 بهمن 1402 ساعت 00:19

عزیزم
عقلانی ترین کار در قبال پسرتون اینه که دکتر روانپزشک و تراپیست بطور مرتب بره این رو بارها معروفترین روانشناس ها گفتند فقط با مهربانی و کلام مناسب خواهش کنید وتشویق کنید که تراپی همراه با روانپزشک رفتن رو انجام بده حتی پیشنهاد کنید که اگه موافقه فامیلی تراپی برید خواهش می کنم مسئله رو جدی دنبال کنید.

من کار خاصی نمیتونم بکنم جز اینکه به خودش بگم پیگیری کنه . من حتی اجازه ندارم با دکترش حرف بزنم یا وقت ملاقات براش بگیرم

مانی دوشنبه 2 بهمن 1402 ساعت 18:13

سلام مارال جان عزیز
عجب مشاوری ….متاسفم که ناراحتت کرد

این لینک پایین را لطفا ببین
شاید مفید باشد

https://www.betterhelp.com/get-started/?go=true&slug=huberman&utm_source=podcast&utm_campaign=3566&utm_term=huberman&promo_code=huberman&landing_page_img=https%3A%2F%2Fi.imgur.com%2FOJ6L943.png&aff_channel=podcast&discount_rate=10&discount_period=P1M&date_interval=P1M&percentage_off=10&amount=1&amount_spelled_out=one&unit=month&gor=start

خیلی ممنونم . میگذارم برم پیش روانپزشک ببینم تغییری میکنه یا نه . لطف کردین

زری.. دوشنبه 2 بهمن 1402 ساعت 17:18 https://maneveshteh.blog.ir

چرا مشاورت اون حرف را بهت زده؟ خودت باهاش موافقی ؟ بنظر من حرفش اشتباهه، هر چیزی راهی داره، به هرحال الان پسرت تو موقعیت خوبی نیست و تو مادر عاقلی هستی که بجای جنگیدن باهاش میخواهی کمک باشی. خب فکر کردی دانشش را نداری، و میخواهی از کسی کمک بگیری، بنظرم کارت درسته.

امیدوارم حال خودت هم رو به بهبود باشه

آره به نظرم حرفش درست نبود و خیلی اذیتم کرد اون حرف
ممنونم

مبینا دوشنبه 2 بهمن 1402 ساعت 12:46

مارال جون پسرتون پیش تراپیست میره؟لطفا هر چه زودتر یک فکری واسش بکنین . تا شرایط حادتر نشده .

بله میره

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.