یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

8 ژانویه 2024

دفعه پیش زیاد نوشتم شایدم دلم نمیخواست از علی بنویسم ...

این مسافرتم خیلی خوب بود و کلا خیلی خوش گذشت اما چیزی که تو این مسافرتم خیلی ناراحتم کرد این بود که در مدت دو هفته حتی یه پیغام کوچیک در حد مری کریسمس و هپی نیو یر از علی نگرفتم . بیخبری مطلق . خب من هیچوقت وقتی با دخترش هست بهش پیغام نمیدم و فکر میکنم اون موقع تمام وقتش متعلق به اونه ولی یه تصویر مری کریسمس براش فرستادم که جواب نداد و دیگه هم چیزی نگفت تا یکی دو روز پیش که پیغام داد که سال نو مبارک و من هنوز امریکا هستم و مسافرتت چطور بود ؟ من چند ساعت جواب ندادم و بعد نوشتم مسافرتم هم خوب بود هم بد . بعد نوشت من یکشنبه میام . منم خیلی رسمی جواب دادم پس یه قرار بگذاریم بریم بیرون صحبت کنیم . انقدر باهوش هست که فرق لحن منو با همیشه متوجه بشه و اونم گفت باشه . 

میتونم متوجه بشم که رابطه من با علی مثل رابطه من با محمد نیست . محمد مریض بود و مشکل داشت ولی کاملا مدل من بود و دائم در تماس و ارسال جوک و استیکر بود . وقتی رفته بود پسرش رو ببینه هر روز از خودش و پسرش و خونه ای که گرفته بود و جاهایی که رفته بودن عکس میفرستاد . علی مدل من نیست و وقتی هست خوبه اما وقتی نیست اهل تکست دادن و یا حتی زنگ زدن زیاد نیست ولی آدم سالمی هست و خوبی های زیادی داره . اینکه مدل من نیست رو قبول کردم و باهاش کنار اومدم اما کسی که دو هفته ازم خبر نداشته باشه و حتی دوتا 10 ثانیه نخواد وقت بگذاره و دو تا تبریک بگه به من اینو القا میکنه که اهمیتی برام قائل نیست و نمیتونم به دلیل ظاهر جذابش ، موقعیت کاری خوبش و آداب معاشرت بالاش باهاش باشم . البته همونطور که حدس میزدم زود فهمید که من ناراحت شدم و شنبه دوباره تکست داد که خوبی ؟ استراحت کردی ؟ گفتم آره فردا صبح راه میفتی ؟ گفت آره و اول پرسید کجا بریم بعد از ظهر ؟ من گفتم فرقی نداره و بعد گفت نزدیک تورنتو شدم بهت زنگ میزنم . یکشنبه باز از مرز تکست داد که من اینجا هستم و بهت زنگ میزنم اما انگار یه کم جلوتر به بارش برف شدید خورده بود و انقدر دیر رسید که قرارمون کنسل شد و فقط زنگ زد و یه مقدار صحبت کردیم تا بعدش همدیگه رو ببینیم . منم نمیخواستم تلفنی گله کنم و چون کلا بعدش هم خیلی پیگیر شده بود باهاش مثل همیشه حرف زدم . 

- از کار آشپزخونه بهتون بگم که خیلی بیشتر از اونی که فکر میکردیم وقت برد البته پسرم هم خیلی با دقت و سر صبر کار میکرد و هم اینکه کلا زمان مفید کار کردنش شاید دو سه ساعت در روز بود . ولی وقتی تموم شد اصلا عالی عالی شد و من و دخترم هی راه میریم میگیم چه خوب شده چه عالی شده کاش زودتر اینکارو میکردیم . خیلی خوشحالم از این کار . حالا دنبال این هستم که یه چیز مشابه برای کف آشپزخونه پیدا کنم که اون رو هم نو کنم . کلا از اینکه کف آشپزخونه یه رنگ چرک تاب هست و کثیفی و تمیزیش معلوم نیست ناراحتم و میخوام تقریبا سفید باشه البته نه سفید ساده . مثل سنگ سفید پیدا کردم که یه رگه هایی هم داره . ببینم چکار میکنیم .

خوب باشین

نظرات 4 + ارسال نظر
لیدا چهارشنبه 20 دی 1402 ساعت 04:54

نمیدونم قبلاً اینو گفته بودم یا نه،اما دوباره بگم هم بد نیست،من دوست دارم مرتب پارتنرم بهم پیام بده و هرجا میره بیاد در موردش صحبت کنه اما دخترم میگه اگه هر روز پارتنرش چند بار بهش پیام بده احساس خفگی میکنه،باید هرکس هر انتظاری از پارتنرش داره بهش بگه،اگر انجام نداد بعد ناراحت بشه،این که علی زمانی که با دخترش هست هم اصلا پیام نمی‌ده اینم به نظر من درست نیست،تعاملات آدمها میبایست در تعادل باشه،پدر بودن علی هیچ منافاتی با دور ارتباط بودن و تکست دادن بهت نداره
برای پسرت هم خوشحالم،یه کم بنظرم کمال گرا میاد

منم مثل تو هستم لیدا جان اما با توجه به سنم و تجربه ام تفاوتهای خودم و علی رو درک کردم . این تبریک سال نو و اینا دیگه به نظرم توقع زیادی نبود که ازش داشتم که خب برآورده نشد .

زری.. سه‌شنبه 19 دی 1402 ساعت 05:38 https://maneveshteh.blog.ir

خب واقعا هم زور داره، خب مگه دو تا پیام دادن چقدر وقت میگیره؟ من هم نمیتونم این آدم‌ها را درک کنم:( من هم خیلی زورم میاد و بنظرم این رفتارها برای یه رابطه خیلی بد هست و باعث دلسرد شدن آدم میشه. بنظرم اصلا عیبی نداره و نترس که با خودش بگه تو داری غر می‌زنی یا هرچیز منفی دیگه، از حست و انتظارت خیلی شفاف و بدون تردید حرف بزن.
آشپزخونه هم مبارک باشه:) دست پسرت درد نکنه، خیلی خوبه یه کاری انجام داده که نتیجه اش مدام جلوی چشم هست.

درسته واقعا ناراحت شدم و هنوز باهاش در این مورد صحبت نکردم ولی فهمیده و تقریبا هر روز تماس میگیره باهام. انگار که بخواد جبران کنه ولی حتما باهاش صحبت میکنم .
ممنون از لطفت به پسرم

دزیره سه‌شنبه 19 دی 1402 ساعت 04:41 https://desire7777.blogsky.com/

اشپزخونه نو مبارک عزیزم مینطور سال نو میلادی امیدوارم سال پر عشقی باشه

مرسی .برای همه

حکیم بانو سه‌شنبه 19 دی 1402 ساعت 02:12

سلام. انتخاب کردن تو هر سنی و هر موقعیتی سخته. مخصوصا وقتی آدم از عقلش بیشتر استفاده می کنه تا از احساسش

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.