یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

۵ دسامبر ۲۰۲۳

ساعتهای نهار یه کم وقت دارم و میتونم بنویسم ولی فونت فارسی تو کامپیوترم ندارم. حتی سعی نکردم تنظیمش کنم نمیدونم چرا ولی به هر حال اینطوری سختمه بنویسم . الان هم دارم با صفحه کلید مجازی مینویسم که خیلی راحت نیست .

خودم و بچه ها به روال قبلیم . دخترم اون روز گفت نمیدونم برای کریسمس چی بخرم برای مکس ( دوست پسرش ) و گفت اون گفته که شاهنامه خیلی دوست داره و دخترم میگفت شاهنامه خوب ۱۵۰ دلاره و چون مدت زیادی نیست که میشناسمش منطقی نیست اینهمه پول براش خرج کنم (عقلش از مامانش که بیشتره ) .

خودم به شدت درگیر خریدهای کریسمسی هستم و کادوهای بچه ها رو هم از عید نوروز شیفت دادم به کریسمس . شاید کار خوبی نبود نمیدونم اما خیلی سخته از اینهمه حال و هوای کریسمس بگذرم و به روی خودم نیارم . یه چند تا کادو خریدم ولی بازم مونده و ببینم چکار میکنم . 

هفته پیش پیش علی بودم طبق معمول وقت غذا که شد خب بریم بیرون شام بخوریم . گفتم بیخیال بیا یه چیزی درست کنیم . گفت هیچی ندارم تو خونه . گفتم تخم مرغ هم نداری ؟ گفت تخم مرغ خالی  بخوریم ؟ خلاصه رفتم سر یخچالش دیدم تخم مرغ هست و کالباس از اون هفته که با هم خرید کردیم . یه مفدار کالباس تفت دادم و تخم مرغ هم شکستم روش . یه مقدار کاهو بود خورد کردم . زیتون و خیار شور و ماست هم بود آوردم و با نون خوردیم و زیاد هم اومد . میگم ببین چه شام خوبی شد . میگه از هیچی چه شام خوبی شد !! حالا قرار شد باز هفته دیگه با هم بریم خرید اما مشکل فقط مواد غذایی نیست . ظرف هم نداره ٬ کارد خوب هم نداره ٬ ملاقه و کفگیر هم نداره ! 

یه مقدار هم به حرف زدن گذشت و اینکه چی میخواهیم از رابطه و حرفامون خوب بود اما کامل نشد اما وقتی ازش خواستم که پروفایل دیتینگش رو لاگ اوت کنه همون موقع کامل پاکش کرد و منم همین کارو همون لحظه کردم . 

یه کم حرف زدیم در مورد برنامه هامون تو تعطیلات و وقتی داشتم براش در مورد مهمونی شرکت میگفتم خودش پرسید چه روزیه ؟ و وقتی من گفتم گفت آره اون موقع هستم وبا هم میریم . 

بعدش داشتم فکر میکردم زمانی که با هم میگذرونیم خیلی بیشتر از زمانی نیست که با راج میگذروندم و اون طالبش بود اما کیفیت زمان خیلی خیلی بالاست ٬ به احتمال زیاد بخاطر اینه که فارسی حرف میزنیم و در مورد خاطرات مشترکی که داریم - مدرسه ٬ جنگ ٬ محیط دانشگاه و .. - هست . هنوز حس دلبستگی ندارم و یه جورایی ته دلم فکر میکنم این آدم یه بار بدون اینکه مشکل خاصی باشه رفته و بازم ممکنه بره پس دل نبند ولی از هر لحطه با هم بودنمون خوشحالم و حس خوب میگیرم . 

نظرات 3 + ارسال نظر
زری.. چهارشنبه 15 آذر 1402 ساعت 02:37 https://maneveshteh.blog.ir

چرا یه لیست خرید درست نمیکنی از وسیله آشپزخونه تا مواد غذایی؟ بنظرت خیلی فضولی میاد تو زندگی اش؟ آدم شک میکنه کار درست چیه ولی خب اینطوری هم تو برهوت بودن رو اعصابه :))
آفرین به دخترت!
اره حرف مشترک داشتن خیلی حس خوبی میده ولی خب راست میگی چون یکبار رفته دلت نمیخواد سادگی کنی و از اونطرف دلت هم نمیخواد فرصت را بسوزونی، برای مدل ماها لذت بردن از حال اصلا راحت نیست ولی بهترین سبک و مدل هست گویا.

نه خیلی فضولی نیست ولی همونطور که گفتم داریم آروم پیش میریم و نمیخوام جفت پا بپرم وسط زندگیش . همین خرید مواد غذایی رو چند هفته پیش پیشنهاد دادم گفت خوبه ولی حرفی نزد و منم نزدم تا اینکه خودش گفت . کلا تو زندگی احساس میکنم آدم خیلی .... نمیدونم فارسیش چی میشه Pushy هستم و دارم سعی میکنم که نباشم .
مرسی از کامنتت

دزیره چهارشنبه 15 آذر 1402 ساعت 01:31 https://desire7777.blogsky.com/

خوشحالم که همه چیز روی رواله امیدوارم بهتر م بشه عزیز جان

مرسی

شادی چهارشنبه 15 آذر 1402 ساعت 00:25 http://setarehshadi.blogsky.com/

به نظرم کریسمس ها هدیه بدید، نوروز هم به رسم ایرانی ها نقدی حساب کنید. من هنوز عیدی رو پول یا کارت هدیه می دم و به نظرم رسم شیرینی هست.البته اسکناس نو بهتر از کارته

آره خب اگه پول زیادی ندم برام امکان پذیره . مرسی از راهنماییت

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.