یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

۲۳ آگست ۲۰۲۳

میبینم که خیلی وقته ننوشتم . بله شرکت جدید یه مقدار خسته ام کرده . رفتن ۴۰ دقیقه رانندگی دارم و برگشتن حدود یک ساعت و ۱۰ دقیقه . کار ؟ راستش تا حالا کار بهم ندادن و همش دارم خودم یه چیزهایی یاد میگیرم و البته از شدت اطلاعات حالم بد شده و خیلی مخم نمیکشه . محیطش به نظر خیلی خوب میاد و بساط پذیرایی به هر مناسبتی برقراره ، همکارها خیلی مهربون به نظر میان و در کل به همکار شرکت قبلیم گفتم انگار بخاطر زجری که تو شرکت قبلی کشیدم این پاداش بهم داده شده ( شوخی میکنم ، اصلا به عدالت در دنیا عقیده ندارم ) 

از محمد خبری نیست و منم باهاش تماس نمیگیرم . اپلیکیشن های دیتینگ رو هم لاگ آف کردم تا مدتی سراغش نرم . راستش حمید داره مرتب تماس میگیره ولی مشخصا دیت هم نیستیم . 

نرم افزارهای جدید باید یاد بگیرم و به نظرم آسون بودن . سیستمهای تایم شیت و غیره هم هستن اما اونا هم کم کم جا میفتن تنها چیزی که یه کم نگرانم میکنه راهش هست و اینکه زمستون نزدیکه .

بچه ها تعطیلن و خونه هستن و کار هم نمیکنن و یه مقدار این کار از نظر من که توی سن خیلی پایینتر از نظر مالی مستقل شدم حرص آوره اما به زور که نمیتونم بفرستمشون سر کار .

امیدوارم خوب باشین 

نظرات 2 + ارسال نظر
دزیره شنبه 4 شهریور 1402 ساعت 04:18 https://desire7777.blogsky.com/

امیدورام در محل کار جدید روزبه روز شادتر و موفق تر باشی مارال جان و فرد مورد نظرت زودتر بیاد و باهم اشنا بشین

مرسی دزیره جان شاید هم نشد نمیدونم

زری.. جمعه 3 شهریور 1402 ساعت 15:51

چقدر موفقیت و اشتغال بچه ها به آدم حس خوبی میده، وقتی بیکارند آدم هی صفت منفی بطالت تو ذهنش میاد که ناراحت کننده هست، امیدوارم خیلی زود کار خوبی که باب میلشون هست پیدا کنند

بله زری جان ممنون از لطفت

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.