یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

31 جولای ۲۰۲۳

خیلی خسته ام . ویکند مهمون داشتم اونم عصرونه که براشون آش رشته و کتلت درست کردم و هر دوش خیلی وقت گیر بود . بعد اونا رفتن یکی دیگه از دوستام اومد دم در و گفتم بیا تو و اومد و براش آش آوردم و چایی . من مهمون دوست دارم ولی وقتی ویکند مهمون دارم از کارهام می مونم و هفته آینده اش برام سخت میشه .

اومدم فقط یه خبر خوب بدم و برم کار پیدا کردم و امروز به شرکتمون نوتیس دادم و تا آخر هفته بعد میرم این شرکت و دیگه تمومه . کار خیلی خوبیه و شرکت خیلی خوبیه ولی خیلی دوره و دورکاری هم ندارن اما اشکال نداره میرم و میام .

بعد که یه کم کمتر خسته بودم باز میام مینویسم .

نظرات 4 + ارسال نظر
ترانه چهارشنبه 11 مرداد 1402 ساعت 15:36

خبر خوبی بود مارال جان، خوشحالم برات

ممنونم عزیزم

همه عالیه سه‌شنبه 10 مرداد 1402 ساعت 14:05

خیلی خوشحال شدم براتون
خیلی هم عالی که در جریان گذاشتید

خیلی لطف دارین

limoo torsh سه‌شنبه 10 مرداد 1402 ساعت 09:43

مبارکه- واقعا ادم روحیه اش عوض میشه وقتی از یه محیط بد کاری که گیر کرده میاد بیرون

بله درسته . خیلی ممنونم

زری.. سه‌شنبه 10 مرداد 1402 ساعت 00:30 http://maneveshteh.blog.ir

به به چه خبر خووووبی :)
به سلامتی مارال جان، بیا زودتر بگو برامون
خیلی خوشحال شدم برات

ممنونم ازت . چشم حتما میگم فعلا بین کارهای استخدام و کارهای خونه و کار شرکت و یه تعمیری که تو خونه دارم دارم له میشم . اما خوشبختانه همش خیره

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.