یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

۲۸ جون ۲۰۲۳

خب یه گریزی بزنم این وسطا و از آقای ح  (حمید )  بگم . حمید  نه مشخصات ظاهری و جنتلمنی آقای ع (علی ) رو داشت نه انرژیش مثل آقای میم  (محمد ) با من یکی بود . اصلا آدم بدی نیست و خودش هم شرایطش کم و بیش مثل منه ( به غیر از اینکه بچه نداره و ازدواجش هم کوتاه بوده ) ولی خانواده اش خیییییلی با مال من فرق داره که تو موقعیت و سن ما خیلی مهم به نظر نمیرسه ولی بعدا دیدم چرا مهمه . خب هر چقدر محمد با من شل کن سفت کن درآورد منم با حمید این کارو کردم . هر وقت امیدی داشتم به محمد بیخیالش میشدم و وقتی از اون نامید میشدم یه کم میرفتم سمتش که ببینم جور هستیم یا نه( افتخار نمیکنم به این کار ). اظهار علاقه اش خیلی زیاد بود ولی به روش نه چندان دلچسبی . دیگه یک بار که رسما گفتیم این دیت هست بریم ببینیم چی میشه تولد من شد و گذشت و ایشون اصلا به روی خودش نیاورد که یه دسته گل برام بخره منم هر چی از آبرو داری و اینا کشیده بودم برام بس بود بهش گفتم ببین برای تولدم باید کادو بخری ها گفت باشه . دفعه بعد دیدمش هیچ خبری نبود دفعه بعد و دفعه بعد !!!! دیگه باهاش تماس گرفتم و گفتم من نیستم . یعنی چی ؟ مسخره کردی منو ؟ گفت فرهنگ آدما فرق میکنه و تو باید درک کنی . گفتم درک نمیکنم صد سال سیاه اگه نمیخوای اصول اولیه آداب معاشرت رو بدونی جالبه که در رستوران رفتن و کافی شاپ رفتن مشکلی نداشت و میرفتیم و نمیگذاشت من حساب کنم ولی به هیچ عنوان حاضر نشد کادوی تولد در حد یه دسته گل هم بخره. البته همونطور که گفتم هیچوقت و تحت هیچ شرایطی ارتباطش رو قطع نکرد و حتی شده یه تلفن کوتاه بزنه یا دو تا فایل فوروارد کنه تو واتس اپ و اینستا اینکارو میکنه ولی قضیه دیت کنسل شد اما تا مدتها تماسمون زیاد بود و بعد من یه اشتباهی کردم و یه شب که بچه ها خونه نبودن برای شام دعوتش کردم خونمون و اونجا بود که فهمیدم تبدیل دیت به جاست فرند کار عملی ای نیست . حس و حالش جوری بود اون شب که انگار خیلی سخت داره جلوی خودشو میگیره . مثلا من دم گاز بودم اومد منو از پشت بغل کرد و موقع رفتن هم باز وقتی منو بغل کرد ول کن نبود . وقتی رفت بهش پیغام دادم که پس تو دروغ میگفتی که میخوای باهام فقط دوست باشی . کارهایی که کردی معلوم بود نظرت اونی که میگی نیست و دیگه ارتباط خیلی خیلی محدود شده و در حد همون فوردوارد کردن موند . 


نظرات 1 + ارسال نظر
زری.. سه‌شنبه 20 تیر 1402 ساعت 12:34

اینها همه تجربه هست، هیچ وقت دیت جاست فرند نمیشه!
تو خودت چی؟ واقعا دلت برای قبل تنگ نمیشد و هوس نمیکردی بزنی به حس و حال روزهای دیت؟

نه راستش نمیدونم چرا از اول کششی بهش نداشتم ولی چون آدم خوبی بود گفتم شاید نظرم عوض بشه که نشد و آخرش هم بهم نچسبید. اون Chemistry که میگن انگار واقعا مهمه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.