یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

۱۲ جون ۲۰۲۳

خب یه چیزی رو اشتباه نوشتم که تماسمون قطع شد . اما نه  به این نتیجه رسیدیم که رابطه مون به جایی نمیرسه ولی تماسمون قطع نشد و هر چند وقت یکبار یه سیخ بهم میزدیم (مثل فیس بوک که poke داره ) یه حال و احوالی یه سوالی چیزی . الان که دارم تکستهای اون موقع رو ریویو میکنم همدیگه رو هم میدیدم ولی به روش جاست فرند و شام میخوردیم و فیلم میدیدم و حرف میزدیم ولی حرفی از اینکه این رابطه قراره به سمتی بره دیگه نبود اما یه چیزی رو خوب میتونستم  بفهمم و اینکه overthinking  داره و سر یه حرف ساده ممکنه شر به پا بشه . مثلا بهش گفتم این اینستاگرام منه برو عکسهام رو ببین . گفت چرا ببینم ؟ گفتم خب میتونی از روی عکسهام ببینی چه تفریحاتی داشتم ، با روحیه ام بیشتر آشنا بشی و ... گفت اگه لازمه چیز خاصی رو بفهمم چرا مستقیم به خودم نمیگی ؟ چرا معما درست میکنی ؟ خدایا بیا منو بخور . حالا شما میگین که چه حوصله ای داشتی خب ول میکردی بره ولی اونطرف قضیه رو هم باید گفت . به شدت هم زبون بودیم یعنی نمیدونم چطور توضیح بدم یه حرفی رو اون شروع میکرد بزنه من تمومش میکردم . یه جوکی رو من میومدم به تمثیل بگم اون خنده اش میرفت هوا و انگار سالها بود هم رو میشناختیم و کلی با هم خاطره داریم . بارها با من شوخی های طعنه آمیز میکرد و من که میخندیدم میگفت فهمیدی منظورم رو ؟ گفتم خب آره مگه این نبود منظورت ؟ میگفت تو چقدر باهوشی مردم معمولا شوخی های منو متوجه نمیشن ولی من هیچوقت این مشکل رو نداشتم . 

با هم خرید هفتگی میرفتیم و حتی اونجا هم در حال جوک گفتن و خندیدن بودیم و خوش میگذشت . کلی فیلم دیدیم ولی با اینکه رستورانها باز شده بود جز یک بار با هم رستوران نرفتیم. 

اینا همه در حالی بود که وضع رابطه ما رو هوا بود و منتظر یه فرصت بود که بگه دیدی من گفتم به درد هم نمیخوریم ؟ مثلا من همیشه میرفتم خونه اش . یک بار گفتم خب تو بیا خونه ما ( خب من با دوتا بچه هام زندگی میکنم ولی اونا بزرگن و درک میکنن بعد هم میخواستیم مثل بقیه مهمونهای من بشینیم کنار هم چایی بخوریم دیگه ! ) این حرف به شدت بهم ریختش گفت  Are you f*king kiding me ؟ گفتم خب چه اشکلی داره ؟ گفت جلسه خواستگاریه ؟!!!!! یعنی دهنم تا ته باز موند از این حرفش . گفتم بیخیال ول کن من یه چیزی گفتم . نیم ساعت بعد پیغام داد من که گفتم به دردت نمیخورم و تو کسی رو میخوای که ال و بل و جیمبل .... خلاصه کنم که اگه سریال فرندز و راس و ریچل رو دیدین ما یه سور زدیم به اونا  از شل کن و سفت کن . 

نظرات 3 + ارسال نظر
شادی چهارشنبه 24 خرداد 1402 ساعت 00:38 http://setarehshadi.blogsky.com/

دیگه واقعا داره جالب میشه:

زری.. سه‌شنبه 23 خرداد 1402 ساعت 21:55

کل این رابطه چقدر طول کشید؟
اصالتا کجایی بود؟

این رابطه الان بیشتر از دو ساله شروع شده ولی همش قطع شده و باز شروع شده
ایرانی بود

ح دوشنبه 22 خرداد 1402 ساعت 23:23

ایجاد اینگونه ارتباطات
آخرش پوچ است
و همیشه هم تنها خواهیم موند
ولی اگه روی اصول باشد اینگونه نیست
چه قدر خانمها و آقایان سن بالا را می بینم
که دست هم را می گیرند و در کنار هم شاد و عاشقانه قدم می زنند و مواظب هم هم هستند که سکندری نخورند

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.