یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

۸۶۲ - دوم اپریل ۲۰۲۲

عیدتون مبارک واقعا امیدوارم سال خوبی برای همه مردم ایران باشه .

- از کلاس گیتار برمیگردم و طبق معمول معلمم کلی تشویقم کرد که چقدر خوب زدی . تمرینها رو هم هی داره بیشتر میکنه ولی فعلا من اعتراضی ندارم .

- روز اول عید رفتیم تو محوطه موزه آقا خان برنامه ای برای نوروز داشتن . فکر کنم غیر از ما فقط دوتا خانواده ایرانی دیگه بودن . همه تاجیک بودن و پاکستانی . یه برنامه موسیقی هم داشتن که قشنگ بود و تاجیکها رفتن وسط به رقص و دیدنشون با اون لباسهای فوق العاده خوش رنگ و شاد خیلی خوب بود . 

- توی هفته گذشته برای پسرم توی کتابخونه ای که کار میکنه دوره آموزشی گذاشتن که سطح کارش رو ببرن بالاتر و هم حقوق ساعتیش میره بالاتر هم ساعتهای بیشتری میتونه بگیره و این باعث خوشحالی بسیار زیاد من شد و روحیه من رو به شدت خوب کرد . 

- سر کار یه مقدار تنش هست و راستش تحملش برام آسون نیست . اصلا هم خبری از شرکتهایی که براشون اپلای کردم نیست .

- باید تکس رو اعلام کنم و فکر کنم یه مقداری بهم برگرده و خوشحالم .

- دو سه نفر چشم بادومی اومدن برای همسایه یه کار تو حیاطشون انجام بدن منم یکی دوتا کار داشتم خیلی خجسته رفتم باهاشون صحبت کنم دیدم محض رضای خدا یه جمله هم نمیتونن انگلیسی صحبت کنن !!! یکیشون پشتش رو کرد بهم  و دیدم پشت هودی اش یه شماره تلفن هست که مثلا مال شرکتشونه . زنگ زدم به اون که قرار شده بیاد ببینه و قیمت بده ! ببینین کیا مهاجرت میکنن 

-خوش باشین 


نظرات 1 + ارسال نظر
زری.. پنج‌شنبه 25 فروردین 1401 ساعت 02:13 http://maneveshteh.blog.ir

چقدر خوبه که پسرت کار میکنه:) فکر میکنم وقتی بچه ی آدم شروع میکنه به مستقل شدن خیلی حس خوبی به آدم میده
چقدر جالب واقعا هیچی نمیتونسته انگلیسی حرف بزنه؟ پس چطوری مهاجرت میکنند و کار میگیرند؟ دارم فکر میکنم شاید نمیتونسته حرف بزنه؟ هان؟ اینکه پشت هودی اش شماره گذاشته بوده بیشتر شبیه این هست که نمیتونسته حرف بزنه

واقعا یک کلمه هم نمیتونست حرف بزنه !!!!
بله از کار کردن پسرم خوشحالم گرچه کمه ساعت کارش ولی کار تو کتابخونه به روحیه اش خیلی میخوره

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.