یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

847 - دوز دوم واکسن و

- دوز دوم واکسن رو زدم و درد دست شدیدی گرفتم بعدش و همچنین درد زیادی توی عضلات پشتم داشتم ولی خب میدونستم که موقتیه و درست شد .

- دو روز با اینترنت خونه مشکل داشتم و قرار شد دوشنبه برم از شرکت کار کنم . یه جوریه که تها بشینم توی شرکت و کار کنم ولی احتمالا موقتیه و هم خودم میتونم برگردم خونه و هم اینکه بزدوی همکارهای دیگه میان شرکت .

- یکشنبه صبح صبحونه رو با یکی از دوستام رفتیم توی یه پارک بصورت پیک نیک خوردیم وخیلی چسبید 

- شنبه عصر هم رفتم پیش یکی از دوستام و بعد که برگشتم خونه یکی دیگه از دوستام ناغافل زنگ زد که اگه هستی یه چایی بیام پهلوت و اومد و من دیدم که زندگی با روابط اجتماعی چقدر قشنگتره 

- بعد از اینهمه مدت از خونه کار کردن استرس دارم که فردا قراره برم شرکت ، مسخره نیست ؟

نظرات 2 + ارسال نظر
زری .. چهارشنبه 23 تیر 1400 ساعت 23:55 http://maneveshteh.blog.ir

همیشه زندگی با روابط اجتماعی بهتر بوده

کاملا درسته البته بعضی ها از روابط اجتماعی گریزون هستن ولی به طور کلی آدمیزدا موجود اجتماعی ای هست

شیرمحمد یکشنبه 20 تیر 1400 ساعت 22:17

*یک ایرانی به نام هوشنگ می گفت:*

*وقتی که از آمریکا با ماشین به سمت کانادا محل اقامتم حرکت می کردم، سر مرز گذرنامه را به پلیس مرزی کانادا که  خانم زیبائی به نام ژاکلین بود نشان دادم ، ایشان محل تولدم را که دید ؛*
*گفت: ایران؟*
*گفتم: بله*
*گفت : ایران چطور جایی است؟*
*گفتم: جای خوبیه*
*گفت: از کی تا حالا در کانادا زندگی می کنی؟*
*گفتم: ده ساله*
*گفت: آخرین باری که ایران رو دیدی کی بود؟*
*گفتم: سه سال پیش*
*بعد با لبخند به من نگاه کرد و گفت: کدام را بیشتر دوست داری ایران یا کانادا؟*
*گفتم: تفاوت این دو مثل تفاوت مادر و همسره ، همسر رو انتخاب می کنیم، از زیبایش لذت ببریم و عاشقش بشیم، خانه و خانواده ایجاد کنیم و در امنیت و آسایش زندگی کنیم . اما نمی تواند جای مادر را بگیرد.*
 *مادرم را انتخاب نکردم، اما فقط توی بغل اون آروم می گیرم و راحت گریه می کنم.*

*خانم زیبای کانادایی از من خوشش آمد و همان سال با هم ازدواج کردیم و به ایران آمدیم و تا حالا هم در ایران هستیم و هنوز برنگشتیم.*

*الان هم ژاکلین زن زیبای من سر بازار مولوی لیف حموم و جارو می فروشه و همش میگه : " تف تو قبر مادرت هوشنگ" !!*

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.