یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

728 - خانواده کلاین / زوج کوچولو

- یه برنامه ای رو اتفاقی تو شبکه من و تو  دیدم . یه reality show  که زندگی یه زوج که دارای قد کوتاه هستن رو نشون میده . با خودم گفتم آخه زندگی اینا به ما چه . خب یه زوج هستن و قدشون هم کوتاهه خب آدمن دیگه چه چیز خاصی داره این سریال ؟ اما چندوقت بعد باز یه مقداریش رو دیدم و فهمیدم که اینا میخوان بچه دار بشین و بخاطر شرایط آناتومیشون ( بیشتر خانمه ) نتونستن . دیگه توجهم جلب شد و نشستم به دیدن این سریال .بعد که متوجه شدن خانمه نمیتونه حامله بشه سعی کردن رحم اجاره کنن ولی بازم به دلایلی نشد و بعدش با یه موسسه فرزند خواندگی تماس گرفتن و گفتن دو تا بچه میخوایم که هر دو کوتاه قامت مثل خودمون باشن !!! دلیلشون هم این بود که ما این مسیر رو یک بار طی کردیم و حالا به همچین بچه هایی میتونیم کمک کنیم که مسیر رو راحتتر طی کنن . و همینطور این سریالو دیدم تا جایی که الان یه بچه کوتاه قامت 4 ساله از یه پرورشگاه از چین گرفتن و بردن پیش خودشون و بعد 7 ماه یه دختر کوتاه از هند پیدا شده و رفتن هند اونو بگیرن . 

- با خودم فکر کردم چه جوریه که از این طرف دنیا یکی پیدا میشه بره اونطرف دنیا یه بچه که مشکل جسمی داره رو برداره بیاره امریکا ، توی یه خونه بزرگ یه اتاق خوشگل براش درست کنه ، مادر و پدر مدتها مرخصی بگیرن که وقتشون رو فقط با اون بگذرونن . کلی آزمایشهای پزشکی ازش بگیرن که نکنه مشکلی داشته باشه و برای یه مشکل جسمیش برن یه سمت دیگه کشورشون که بهترین دکتر ممکن عملش کنه و با قیافه های فوق العاده نگران پشت در اتاق عمل بایستن تا بچه بیاد بیرون . 

چی باعث شده آینده اون بچه از بزرگ شدن توی یه یتیم خونه ی خیلی فقیر تو یه کشور  جهان سوم به یه خانواده تحصیل کرده و نسبتا مرفه تو امریکا تبدیل بشه ؟ 

اصلا نمیتونم بفهمم 

اصلا نمیتونم بفهمم 

نظرات 1 + ارسال نظر
ایلیا چهارشنبه 16 آبان 1397 ساعت 15:47 http://recode.blogsky.com

خیلییی جالب بود کاش بیشتر مینویشی در موردشون :))
راستی شما قبل این وبلاگ جای دیگم وبلاگ داشتی؟
من از اول شروع کردم خوندن وبلاگ شما ولی نصفش تموم شد زود
بعد یه مشکل دیگه ابنه نمیشه رو نوشته های قدیمی شما کامنت گذاشت

بازم مینویسم . من قبلا وبلاگ داشتم . نسبتا معروف هم بود اما فکر کنم زیادی معروف شده بود چند نفری که من نمیشناختن یکهو آشنایی دادن که ما خواننده وبلاگتون هستیم و خلاصه یه جوری بود . بستمش و الان دارم جوری مینویسم که کسی ندونه کی هستم . اون موقع آدرس وبلاگ رو به آشناها دادم ولی این یکی رو اصلا . دلم میخواد گمنام باشم عین سلبریتی ها

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.