یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

717 - صبح روز جمعه

- باز طبق معمول کارهام رو لیست کردم و شروع کردم به انجام دادن اولی به بن بست خورد ، دومی به بن بست خورد ... 

رفتم ولو شدم رو مبل و حسابی هم ژولی پولی . بعد دیدم خیلی اوضاعم خرابه و کارهام باید انجام بشه . رفتم یه دوش گرفتم که شاید طولانی تر از بقیه اوقات بود . اومدم بیرون مثل این خانم شیکها سه نوع کرم مرطوب کننده و دور چشم و کف پا زدم ( از اون کارهایی که سالی یک بار هم انجام نمیدم ) بعد به فکرم رسید بشینم بقیه کارهام رو یه نوک بزنم که سر از وبلاگم در آوردم 

- کارهام نه اینکه انجام نشه ، مثلا آخرین مرحله بیمه عمرم این بود که پرستار بیاد خونه مون و آزمایش بگیره که افتاد برای آخر هفته بعد ، یه کار دولتی داشتم که باید آنلاین انجام میدادم یه کد خواست که هر کار کردم نتونستم تلفنی بگیرم و درخواست کردم با نامه برام بفرستن که اون زمان میبره و ... یعنی به بن بست نخورد ولی هنوز تموم نشده .

- حموم چه معجزه ای کرد و حسابی از خواب بیدارم کرد . حالا منتظر یه تلفن هستم که برم کسی رو ببینم . یکی از دهها موردی که برای کار دارم به این در و اون در میزنم .  

- بزودی میام 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.