یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

708 - Grey's anatomy

1- تو نتفلیکس میچرخیدم رسیدم به سریال گری آناتومی ، هوس کردم ببینم . اپیزود اولش رو دیدم . مردیت برای دیدن یه جراحی مغز میره تو اتاق عمل و زیر ذره بین عمل رو میبینه وقتی میاد بیرون چشماش از حدود 40 ساعت بیخوابی و سر پا بودن قرمزه ولی لبخند از لبش دور نمیشه . جراح که میاد بیرون بهش میگه جراحی خوبی بود و من الان (high)  یا به قول خودمون نشئه هستم و نمیدونم چرا مردم مواد مصرف میکنن وقتی اینطوری میشه شد؟

2- نمیدونم چند بار اینطوری شدین ؟  من هر بار میرم طرح کتاب به قول خارجی ها (های ) میشم . بچه هام که از یه غذام تعریف میکنن باز های میشم . مدیرم که از کارم تعریف میکنه های میشم . وقتی یه مشکلی رو تو محل کارم حل میکنم های میشم . چقدر مخدر دور و برمون هست و خبر نداریم . 

3- دوستی داشتم که چند وقت بود باهاش تماس نداشتم . یه جوری انگار من همش باید بهش زنگ میزدم  .اون اصلا بهم زنگ نمیزد و چون این کار ادامه پیدا کرد منم دیگه بهش زنگ نزدم . وقتی اومدم کانادا (الان اون هم کاناداست ولی نه توی شهر ما ) بهش تکست دادم که شماره من اینه و به نظر میومد بی حوصله بودی ولی اگر حوصله داشتی با من تماس بگیر . اون هم تکست داد که نه من بی حوصله نبودم ولی تو زنگ میزدی و از مشکلات من میپرسیدی و من جواب میدادم ولی وقتی من ازت میپرسیدم جواب نمیدادی و حس کردم داره به شعورم توهین میشه !!!! پس تماسم رو باهات قطع کردم . منم با دوتا شاخ روی سرم بهش پیغام دادم اصلا متوجه همچین چیزی نشدم و اگر اینطوری بوده معذرت میخوام و بله بهتره تو راحت باشی . تمام و خلاص . حس بدی هم ندارم اون یه برداشت اشتباه کرده بود منم براش توضیح دادم که اشتباه کرده و بازم ازش عذر خواستم اما لزومی نداره دوستی به این شرایط ادامه پیدا کنه ...

4- از پیدا کردن دوست جدید فراری هستم . اصلا دلم نمیخواد با شخص جدیدی دوست بشم . بعضی از دوستای قدیم رو هم نمیخوام به هر قیمتی نگه دارم فکر کنم بزدوی حس میکنم توی یه جزیره بدون سکنه زندگی میکنه .

5- و امروز یک ماه از استعفام میگذره ... اتفاق خاصی نیفتاده تا وقتی ایران بودم که عین اسب میدویدم . اینجا بعضی روزها کار دارم و بعضی روزها نه ولی هنوز دنبال شغل نیستم . سنگینی سالها بی وقفه کار کردن روی شونه امه هنوز ...

بله 28 سال از اولین سالی که رفتم سر کار میگذره و حتی 18 سال بیمه ندارم . ما اینیم ..

نظرات 2 + ارسال نظر
مجتبی سه‌شنبه 23 مرداد 1397 ساعت 07:20 http://m-z2016.blogsky.com/

سلام
صبح بخیر
همکارها من هم میگن فلانی تو مجردی برو خارج
شما که خارج هستی چطوری؟

من به هیچکس توصیه نمیکنم نه بره خارج نه توصیه میکنم نره خارج . روحیات هر کی متفاوته و سیاه و سفید نیست قضیه

مجتبی دوشنبه 22 مرداد 1397 ساعت 06:29 http://m-z2016.blogsky.com/

خوش بگذره بهت ماشالله حسابی پول جمع کردی یک مدت خوش باش برو تفریح

مشکل اینه که تا سرت رو میجنبونی پول تموم میشه و قبول از اونکه تموم بشه باید شروع به کار کنم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.