یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

686 - خواب و بیداری

پریشب خواب بدی دیدم . وقتی از خواب بیدار شدم حالم گرفته بود . تعبیرش رو حدس میزنم . خونه جدید خریده بودیم چیز غیر عادی ای موقع بازدید خونه به نظرمون نیومده بود . بعد من تنها بودم و داشتم یه سری وسیله میبردم اما راه پله به خونه ما نمیرسید . یه لوپ بسته بود که انگار دور خودم میگشتم و به جایی که میخواستم نمیرسیدم . بعد یه نفر اومد کمکم و گفت از اینجا به بعد رو باید با نردبون بری شروع کرد نردبون کار گذاشتن و سفت کردنش و من با وحشت نگاهش میکردم که یعنی چی ؟ گیرم که خودم با نردبون برم به مهمونام که نمیتونم بگم اینطوری بیان . تمام خواب به وحشت و تعجب از اینکه حالا چه خاکی به سرم کنم گذشت . بعد که فکر کردم دیدم قبل از این قسمت خوابم داشتم میرفتم یه شرکتی برای کاری که یادم نیست و اونجا هم راه درستی برای رسیدن نداشت و باید از یه بلندی میرفتم بالا که هر کار کردم نتونستم . معنیش میتونه واضح باشه .

هفته پیش خیلی بهم سخت گذشت . 24 ساعت در راه رفتن به کرمانشاه و کار اداری و برگشتن از اونجا گذشت . فردا شبش تا ساعت 12 نشستم پروژه کلاسیم رو انجام بدم که آخر هم تموم نشد . شب بعد که بعد از کار رفتم کلاس و تا ساعت 10 و 10 دقیقه کلاس طول کشید ، البته استاد از ساعت 9 و نیم میگفت اگه میخواهین برین ولی واقعا دلم نمیومد حرفاش رو از دست بدم . چهارشنبه که با خودم فکر کردم آخیش امروز میرم خونه پامو دراز میکنم به دلایلی مجبور شدم با دو تا مشاور املاک برم 2 تا خونه ببینم و خودشون از وضع لب و لوچه ام فهمیدن که منو بد جایی آوردن و وقتی بهشون گفتم کوچه ها خیلی شلوغن من از همینجا پیاده میرم گفتن باشه و باز یه پیاده روی داشتم تا خونه و دیگه خدا میدونه چقدر خسته بودم .

توی کلاسی که میرم سنم از همه بیشتره . فقط دو تا خانم هستن به غیر از من که بچه دارن و اون دوتا کار نمیکنن . بقیه هم که دانشجوی لیسانس یا فوق لیسانس هستن و برام جالبه که پروژه هاشونو به بدبختی میارن در حالی که فکر میکنم خب اینا چکار دارن که نمیشینن سر پروژه شون ؟ همشون هم نرم افزارشون فوله و مثل من نیست که نرم افزار رو فقط برای این کلاس یاد گرفتم و دارم باهاش تاتی تاتی میکنم . نمیدونم شاید منم سن اونا بودم اینطوری بودم .

خیلی کار دارم . بعد از تموم شدن این کلاس که شاید دو ماه دیگه باشه باید یه نرم افزار دیگه یاد بگیرم . چکاپ دندونپزشکی خیلی وقته نرفتیم . چکاپ شماره چشم دخترم و گرفتن یه عینک نمره ای شنا براش که بچه موقع شنا هیچی نمیبینه انقدر شماره چشمش بالاست و کلی کار دیگه .

نظرات 1 + ارسال نظر
مارال یکشنبه 17 دی 1396 ساعت 13:50 http://mypersonalnotes.blogsky.com

یه نظر برام گذاشته شده که انگار تعبیر خوابمه . نمیدونم خصوصیه یا عمومی ولی .... خیلی برام سنگین بود خوندنش . تعبیر با اون چیزی که من فکر میکردم خیلی فوق داشت

فرق داشت

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.