یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

683 - بگم یا نگم ؟

چرا بعضی اوقات حس میکنم نیاز عجیبی به نوشتن دارم ؟

این سه روز تعطیلی که گذشت خیلی خسته شدم خرید شهروند و کلی کار دیگه نفسم رو برید . جمعه شب دیگه نا نداشتم روی پام بایستم ولی خب چاره ای نیست و باید ادامه بدم .

دلتنگیم برای پسرم داره روز به روز بیشتر میشه و میدونم منطقی نیست . کدوم عشقی منطقیه که این یکی باشه ؟

یه جورایی نیاز دارم به نوشتن ولی وقتی میام سر کار یادم میره در مورد چی میخواستم بنویسم . وقتی توی کوچه میبینم راننده فلان ماشین شاسی بلند وقتی میاد سوار ماشینش بشه تبلیغهایی که روی ماشینش گذاشتن رو فرت میریزه وسط کوچه نمیدونم چی باید بگم .

خیریه ای که توش فعالیت میکنم یه گروه تلگرامی داره .وقتی یه مهندس برق یه فیلم شوخی با مهندسای ساختمان میگذاره و مهندس برق بعدی میاد میگه ول کنین این مهندس قلابیها رو ! وقتی میفهمه بهم برخورده و جوابشو خیلی تند میدم میگه بیا اصلا مدرکامون عوض !!! به چه مناسبت ؟ من کی گفتم برق بهتر از ساختمانه و یا برعکس ؟ بهش میگم مثلا تو آدم تحصیلکرده ای؟ و دیگه چیزی ندارم بگم .

وقتی یه خانم بازیگر توی ورزشگاه کشورش دوست نداره بره و میگه وسط اونهمه مرد احساس بدی دارم و چه خوبه که تو ایران نمیگذارن خانمها برن ورزشگاه !!!! بعد عکس خودشو توی ورزشگاه ابوظبی میبینم و فکر میکنم وسط مردهای ایرانی ناراحتی و وسط مردهای عرب ناراحت نیستی ؟ ولی چیزی ندارم بگم .

وقتی مادرم میگه برو خارج از کشور پیش بچه ات چند سال بمون تا مستقل بشه و بعد برگرد ایران ، اونوقت شهریور که من سه هفته رفتم مسافرت و برگشتم مادرم و پدرم هر دو  زدن زیر گریه که دلمون برات تنگ شده بود ... چی میتونم بگم ؟

دوست ندارم از ایران برم ولی با هر کی صحبت میکنم میگه درست بشو نیست که نیست .. چی باید بگم ؟

نظرات 3 + ارسال نظر
وحید53 شنبه 2 دی 1396 ساعت 12:33 http://razanipoem.persianblog.ir

چرا خصوصی رو عمومی کردیت. خصوصی
متنش کمی خصوصی بود

خیلی ببخشید من به بلاگ اسکای وارد نیستم نمیفهمم کدوم کامنتها خصوصی هستن و کدوم عمومی . اگه درست فهمیده باشم اونو الان حذف میکنم .
جواب سوال قبلیتون هم اینه که هیچی و خبری ازش ندارم

وحید53 چهارشنبه 22 آذر 1396 ساعت 14:43 http://razanipoem.persianblog.ir

و گه گاهی دو خط شعری از تنهاییی و غربت

جواب منو ندادین . چرا آپدیت نمیکنین ؟

امین یکشنبه 19 آذر 1396 ساعت 11:52 http://alefkaf1984.blogsky.com

من میگم اگر میتونی برو ..دلتنگی ها تمومی نداره ولی عمر ما چرا...زودتر از چیزی فکرش ومیکنیم فیتیله رو میکشن پایین و ما میمونیم و حسرت هزار راه نرفته ... برو اقا جان برو ول کن لسین دغدغه های بی صاحب و بی منطق و

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.