یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

671 - غربت و هزار سوال ...

1- در دیار غربتم . جایی که احتمالا کمتر از یکسال دیگه باید چمدونم رو بردارم و بیام بمونم . هزار سوال دارم که چرا باید بیام و چرا باید بمونم . نظریه انتخاب رو میدونم و فکر میکنم درسته . الان هم لابد من حق انتخاب دارم . نمیدونم .

2- از اینجا دارم کارهای ایران رو انجام میدم . البته خب نصفه نیمه چون کارهای ما خیلی وابسته به اطلاعات موجود در شبکه و تعامل با بقیه همکارهاست . اما دارم سعیم رو میکنم گرچه همینو هم از سرشون زیاد میدونم .

3- خونه اینترنت نداره اومدم کتابخونه محله . کتابخونه بسته اما وای فایش بدون پس ورد قابل استفاده است . روبروی در کتابخونه یه پریز برق هست که لپ تاپ رو زدم بهش و دارم استفاده میکنم . برق مجانی و اینترنت مجانی ... مملکت من کجای کاره ؟ بچه های نخبه اش رو زد لت و پار کرد ؟ دلم خونه از این اتفاق و اتفاقهای دیگه که همیشه میفته .

4- هر کی هم از هموطنهای عزیز رو میبینم میگه حالا دیگه نرو ایران همینجا بمون ...

عدل الهی حتما هست ولی میشه یکی بهم نشونش بده ؟ بابا من کورم نمیبینم . بهم بگین اوناهاش اونجاست ، چه اشکالی داره ؟


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.