یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

۷۴۸ - پسرم و من

- دخترم اومد گفت مامان نمیخوای بلیت لاتاری بخری ؟ هفته آینده مبلغش خیلی زیاده . گفتم نه من به لاتاری و درآمدی که ازش ممکنه بدست بیاد عقیده ندارم و نمیخرم . بحث کشید به لاتاری و افرادی که بلیتشون برنده شده و داستانهایی ازشون رو گفتن که خیلی جالب بود . این وسط پسرم گفت من اگه بلیت لاتاریم برنده بشه میام درجا همه اش رو میدم به مامان چون میدونم اون میدونه باهاش چکارباید بکنم (منظورش این نبود که پول رو میده به من  منظورش این بود که برنامه ریزیش رو به من میسپره ). به روی خودم نیاوردم اما از این همه احساس اعتمادش بهم اونم تو اوج جوونی که معمولا همه بچه ها خودشونو عقل کل میدونن خیلی حالم خوب شد . 

نظرات 4 + ارسال نظر
مجتبی دوشنبه 20 اسفند 1397 ساعت 06:35 http://m-z2016.blogsky.com

کجایییییییییییییییییییییییییییی؟

خودمم نمیدونم

مجتبی پنج‌شنبه 16 اسفند 1397 ساعت 06:35 http://m-z2016.blogsky.com

سلام صبح بخیر خوبی ؟
یکی از دندانهام درست کردم دندان عقل هم خراب /دکتر هم به زور نوبت داد گفت میخوام برم مسافرت خانوادم کانادا هستند برم پیش اونها /خارج برای اینهاخوب ها

کلا وقتی پول داشته باشی همیشه و همه جا راحتتره . لزوما خوب نیست ولی راحتتره

مجتبی شنبه 11 اسفند 1397 ساعت 16:46

سلام رفتم دندان عصب کشی کردم

آفرین . منم برای هفته آینده وقت گرفتم

مجتبی سه‌شنبه 7 اسفند 1397 ساعت 15:00

لاتاری چی ؟قیمت چقدر اگر خوب من هم بخرم

چون نمیخوام بخرم اصلا ازش خبر ندارم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.