ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
- نمیدونم برگشتم به خونه یا از خونه اومدم ؟ :))) ولی راستش از رسیدن به تورنتو ناراحت هم نبودم . خیلی تو تهران دوندگی کردم و البته خوشبختانه کارهام انجام شد . خریدهای کمی داشتم ولی انجام دادم . کلی دوست و آشنا رو دیدم ولی نه همه رو که البته قصدش رو هم نداشتم همه رو ببینم .
- از ایران بگم که هواپیمای دبی به تهران خیلی خالی بود خیلی زیاد و شاید نصف مسافرهاش هم عرب بودن ، ما همیشه یادمون بود اغلب عربها پولدارن ولی نه سر و وضعی داشتن و وقتی هم چمدونها اومد روی ریل یک چمدونهای قدیمی و قراضه عجیبی داشتن که هیچوقت توی سفرهای بین المللی ندیده بودم .
- فرودگاه بین المللی بسیار خلوت بود و این نشونه این بود که بارها رو روی دستگاه ایکس ری میبینن ولی ندیدم به کسی گیر بدن .
- تاکسی فراوون بود و راننده گفت انقدر سرشون خلوت شده که از عهده قسط تاکسیش بر نمیاد و باید بفروشتش .
- من خیلی کم خرید داشتم ولی به نظرم اجناس نسبت به 2 ماه پیش دو برابر شده بود .
- یکی دو نفری که واقعا علاقه خاصی به دیدنشون نداشتم اصرار کردن منو ببینن که در مورد مهاجرت ازم سوال کنن که واقعا با کمال احترام بهشون وقتم تلف شد .
- دیدن بقیه دوستان خیلی خوب بود و نامردی هایی که توی شرکت در مورد تصفیه حسابم شده بود بد بود که البته من به هیچ جام هم نگرفتم و گفتم به درک .
- برگشتنه یه خورده خسته شدم ولی وقتی رسیدم خونه رسما پنچر شدم و دیروز عین جنازه بودم . صبح که از خواب پاشدم هم تقریبا همینطور اما کم کم بهتر شدم و خونه رو از حالت میدون جنگ در آوردم .
- خب حالا دوباره بگردم دنبال کار ...
اکشال نداره