یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

716 - سفر تموم شد

- نمیدونم برگشتم به خونه یا از خونه اومدم ؟ :)))  ولی راستش از رسیدن به تورنتو ناراحت هم نبودم . خیلی تو تهران دوندگی کردم و  البته خوشبختانه کارهام انجام شد . خریدهای کمی داشتم ولی انجام دادم . کلی دوست و آشنا رو دیدم ولی نه همه  رو که البته قصدش رو هم نداشتم همه رو ببینم . 

- از ایران بگم که هواپیمای دبی به تهران خیلی خالی بود خیلی زیاد و شاید نصف مسافرهاش هم عرب بودن  ، ما همیشه یادمون بود اغلب عربها پولدارن ولی نه سر و وضعی داشتن و وقتی هم چمدونها اومد روی ریل یک چمدونهای قدیمی و قراضه عجیبی داشتن که هیچوقت توی سفرهای بین المللی ندیده بودم . 

- فرودگاه بین المللی بسیار خلوت بود و این نشونه این بود که بارها رو روی دستگاه  ایکس ری میبینن ولی ندیدم به کسی گیر بدن . 

- تاکسی فراوون بود و راننده گفت انقدر سرشون خلوت شده که از عهده قسط تاکسیش بر نمیاد و باید بفروشتش . 

- من خیلی کم خرید داشتم ولی به نظرم اجناس نسبت به 2 ماه پیش دو برابر شده بود . 

- یکی دو نفری که واقعا علاقه خاصی به دیدنشون نداشتم اصرار کردن منو ببینن که در مورد مهاجرت ازم سوال کنن که واقعا با کمال احترام بهشون وقتم تلف شد . 

- دیدن بقیه دوستان خیلی خوب بود و نامردی هایی که توی شرکت در مورد تصفیه حسابم شده بود بد بود که البته من به هیچ جام هم نگرفتم و گفتم به درک .

- برگشتنه یه خورده خسته شدم ولی وقتی رسیدم خونه رسما پنچر شدم  و دیروز عین جنازه بودم . صبح که از خواب پاشدم هم تقریبا همینطور اما کم کم بهتر شدم و خونه رو از حالت میدون جنگ در آوردم . 

- خب حالا دوباره بگردم دنبال کار ... 

اکشال نداره