یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

763 - یه روز خوب

- به طور اتفاقی یه روز خیلی خوبی برام ساخته شد .

- باید میرفتم شهرداری تا یه سری اطلاعات بگیرم . پارکینگ توی اون منطقه خیلی گرونه . اگه میخواستم هم با اتوبوس برم همون قیمت در میومد . هر بار با ماشین رفتم بخاطر قیمت بالای پارکینگ سریع رفتم و برگشتم اما آخر هفته بچه ها دوچرخه خریده بودن و امروز با خودشون نبردن مدرسه . منم سوار دوچرخه دخترم شدم و راه افتادم . حدود ۱۷ دقیقه روی گوگل نشون داد و رفتم و دوچرخه رو قفل کردم و رفتم شهرداری و کارم سریع هم انجام شد . بعد دیدم عجله که ندارم سری به کتابخونه مرکزی زدم که تازگی و بعد از بازسازی کلی باز شده. کتابخونه خیلی محیط دلنشینی داره و یه دور زدم و بعد پرسیدم کتابهای فارسی کجاست و رفتم یه کم از دیدنشون لذت بردم و دوتا برداشتم و با دوچرخه برگشتم خونه . 

مدت زیادی بود دوچرخه سواری مفصل نکرده بودم ُ هوا یه کم سرد بود اما در کل خوب بود ُ دور زدن توی کتابخونه خیلی بهم چسبید و گرفتن کتاب هم همینطور . از این روزا نصیبتون بشه 

نظرات 3 + ارسال نظر
l[ جمعه 17 خرداد 1398 ساعت 06:36

کجایی پس چند روز نیستی /
خارج چه خبر؟

مجی چهارشنبه 15 خرداد 1398 ساعت 15:19

سلام بسلامتی / خوش بگذره بهت
دلت شاد .
عیدت هم مبارک باشه

عید شما هم مبارک

taraaaneh سه‌شنبه 14 خرداد 1398 ساعت 16:02 http://taraaaneh.blogsky.com

به به چقدر عالی. دلم یکدفعه برای تورنتو تنگ شد. منهم کلی توی خیابونهای تورنتو دوچرخه سواری کردم.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.