یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

بدون شماره - چای ماسالا

مواد لازم برای چای ماسالا :

 میخک 6 عدد
 هل7 عدد
 چوب دارچین2 عدد
 زنجبیل2 تکه
پودر رازیانه1 قاشق غذاخوری
دانه فلفل سیاه2 عدد
آب ولرم2 پیمانه
شیر2 پیمانه
عسلبه میزان لازم


طرز تهیه چای ماسالا :
کلیه ادویه ها را به همراه زنجبیل داخل آب ریخته روی حرارت ملایم قرار داده تا حجم آب پس از تبخیر نصف شود.
سپس شیر را حرارت داده تا کمی تبخیر شود عسل را اضافه کرده و شیر و عسل را به آب اضافه کنید.


چای را اضافه کرده و به مدت 3-4 دقیقه روی حرارت ملایم قرار داده و سپس صاف کرده و میل نمایید.
دقت کنید که می توانید این چای را با شکر یا نبات نیز شیرین کنید یا به صورت ساده تهیه کرده و کنار آن قند یا شکلات سرو نمایید.

چای ماسالا یک چای اصالتا هندی است که از ترکیب چای، شیر و چندین ادویه تهیه می شود. این چای مناسب برای عصرانه در روزهای سرد زمستانی و یا رفع خستگی می باشد.


منبع : سایت بیتوته

754 - هفته اول کار جدید

- خب الان یکشنبه 11 فروردینه ، ساعت حدود 4 صبح و بیشتر از یک ساعته که بیخوابی دارم . اکشال نداره 

- از دیشب برف داره میاد توی تورنتو و چند سانتی نشسته ولی هوا خیلی سردتر نشده چون اصلا گرم شده بود . یعنی شده بود در حدی که برفهای قدیم آب بشه ولی نه به اون صورت .

- هفتع اول کارم با تیم جدید گذشت و اگه بگم راحت بود دروغ گفتم . بیس کار این شرکت دور کاری هست و تقریبا بیشتریها دارن از خونه کار میکنن و برای من رفتن تو یه محیط جدید ، کار کردن با استاندارد جدید در حالی که کسی دم دستت نیست ازش سوال بپرسی و کلی باید تکنولوژی بیس جلو بری چون همه چیزشون اینترنتی هست واقعا سخت بود . مخصوصا کنفرانسهای ویدئویی که کیفیت صدا هم خوب نباشه و بعضی کلمات رو هم بخاطر کیفیت صدا و هم بخاطر شنیدار ضعیف انگلیسیم متوجه نشم . به هر حال اوضاع بهتر میشه مخصوصا که از این هفته قراره برم توی محل شرکت موقتا مستقر بشم تا یه مقدار راه بیفتم . 

- این هفته اول کاری ، ماشین ظرفشویی خونه هم خراب شد و ظرف شستن هم افتاد گردنم . کلا بعد از یه مدت که وقتم آزاد بود این هفته ام به گیج و گولی گذشت و روز جمعه دیگه میوه درست و حسابی نداشتیم بخوریم یعنی تقریبا بیشتر چیزها تموم شده بود . این هم باید دستم بیاد و دوباره بیفتم روی روال.

- جاتون خالی الان یه چای ماسالا درست کردم و رفتم بالا . اگه با خوردن چیزهای گرمی راحتین از دستش ندین خیلی خوشمزه است .

عزت زیاد 

753 - توضیح دادن

- باید از توضیح دادن به همه دست بردارم . زیادی توضیح میدم . نمیدونم چه ضرورتی داره ؟ میخوام تاییدم کنن ؟ مسخره است. اگه اینظوره باید اول این رو درست کنم 


- فکر میکردم  من در مورد دیگران قضاوت نمیکنم . اما اشتباه میکنم . دیروز یک نفر یه چیزی بهم گفت . کلی توی فکرم بود . هی با خودم میگفتم چرا ؟ آخر به این نتیجه رسیدم که واقعا نمیدونم چرا پس قضاوت نکنم . اما کار سختیه 

752 - کتاب و فیلم

- کتابها رو خوندم و خیلی خوشم اومد . خیلی عالی نبودن ولی خوندن حسابی بهم چسبید . دوباره تو سایت رفتم کتاب و فیلم رزرو کردم . به نظر من کسی نباید بره کتابخونه اینجا عضو بشه خیلی اعتیاد آوره . یعنی درگیرت میکنه ... در حد همون اعتیاد .

- فیلم هم میبینیم اما کتاب یه چیز دیگه است . یه کتاب از پسرم گرفتم بخونم ببینم میخونم یا نه .

- این دو سه خط بالا رو به زور تو موبایلم تایپ کردم و سیو کردم برای بعدا . فردا اولین روز کارم هست و خب فکرم خرابه که آیا ازعهده کار برمیام یا نه . کار جدیدی نیست ولی بعضی اوقات شرکتها روش خاصی برای کارشون دارن و باید به اون عادت کرد . 


751 - بعد از گرفتن کار و قبل از رفتن سر کار :)

- یکهو همه چی آروم شد . اون اضطراب از بین رفت .  کلی کار دارم ولی خب کار نداشتن خیلی اذیت کننده بود . 


- نمیدونم آخرین باری که سبزه سبز کرده بودم کی بود . همیشه از بیرون میخریدم اونم لحظه آخر که سبز و تازه باشه. اینجا فکر کردم لابد سبزه گیرم نمیاد که بعدا فهمیدم فراوونه . توی فروشگاههای ایرانی البته .هیچوقت دستم سبز نبوده . مدتی توی شرکت شروع کردم گلدون نگه دارم .  کنار میزهامون یه کتابخونه داشت و روی اون کم کم گلدون جمع شد . یکی دو نفر خوب وارد بودن به کار گلدون ها و راهنماییم میکردن . تا گیاهها سبز بودن خوب بود دوتاشون که خشک شدن همه رو دادم به همکارهام . اعصابم خورد شده بود . عین ناخونی که میشکنه و میریم همه اش رو کوتاه میکنیم . حس بدی داشتم از اینکه این موجود زنده رو نتونستم زنده نگه دارم . 

 اما امسال خودم عدس سبز کردم . الان پشت پنجره گذاشتم و داره آفتاب میخوره . انقدر دوستش دارم که نگو میرم هی نوازشش میکنم و از بلند شدنش ذوق میکنم . میدونم عمرش کوتاهه و زیاد نمی مونه . اما نمیدونم چرا انقدر ذوقش رو دارم . انگار از اینکه شاهد رشدش هستم لذت میبرم مثل یه بچه .


- چند روز اخیر کلی وقت گذاشتم و وبلاگ بدون ویرایش رو خوندم . خیلی برام جالب بود . باید وقت کنم بگذارمش توی لینک دوستانم .


- دوتا کتاب امروز از کتابخونه گرفتم که بخونم . ترلان و زنان بدون مردان . بله کتابخونه تورنتو کتاب و فیلم فارسی هم داره توووووپ