- دوستم مریض شده بود . یعنی از آنفولانزا شروع شد ولی به مشکل ریه بدجور خورد و سه شب بیمارستان خوابید و دوشنبه اومد خونه . طبق معمول هممون هم بی کس و کار هست و من دوشنبه از سر کار که اومدم خونه یه کم غذا ذرست کردم و رفتم خونشون . خب تازه از بیمارستان اومده بود و خونه هم خیلی بهم ریخته بود و خودش هم خیلی حالش بد بود . یه کم خونه اش رو جمع و جور کردم و اومدم خونه . فرداش رفتم یک کم خرید برای خونه کردم و اومدم خونه . روز بعدش کلاس داشتم و دیر رسیدم . روز بعدش یه کم غذا نیمه آماده کردم و رفتم خونه اش که دیدم خوشبختانه هم خودش رو به راهه و هم زندگیش به روال برگشته . شب بعدش یه جلسه آنلاین کاری داشتم و اینطوری شد که در هفته ای که گذشت حتی یک شب بعد از کار خونه نیومدم و بیکار نبودم . شنبه دیدم نا ندارم و با اینکه صبحش رفتم دخترم رو جایی رسونده بودم دیگه بقیه اش رو سعی کردم به استراحت بگذرونم . البته نه کامل چون فقط حدود دو ساعت داشتم اتو میزدم ولی دیگه خیلی به کوب کار نکردم .
- میگم بالای دوساعت اتو میزدم برای اینه که حتما جلوی تلویزیون و در حال فیلم دیدن اتو میزنم و یکی و نصفی فیلم دیدم باهاش . اولش بقیه فیلم ZOO KEEPER'S WIFEرو دیدم و بعد هم فیلم ELIZABETH .
- من معمولا لاک میزنم ولی کم رنگ و رنگهای روشن . پوست پیازی یکی ازرنگهای مورد علاقه من برای لاک هست . هفته گذشته هوس کردم لاک قرررررمز بزنم . یه بار زدم و هم خیلی بد زدم و هم بعدش دستم رو زدم این طرف و اونطرف گند زده شد و پاکش کردم . روز بعدش دوباره زدم و همون اتفاقها افتاد و باز پاکش کردم . اما از رو نرفتم و امروز یه کم متمدنانه وقت گذاشتم برای خودم و لاک رو با دقت زدم و صبر کردم خشک بشه و هورااااا الان من لاک قرررررمز دارم .
- اون جلسه آنلاینی که داشتیم باعث شد من یه مقدار روی پروژه قدیمیم مجبور بشم کار کنم که مثلا الان دارم کار میکنم !!! و همینطور پروژه کلاسم رو باید تحویل بدم و میبینین که دارم روشون کار میکنم
- بعد از نوشته قبلم یه بار دیگه خوندمش و دیدم چقدر عصبانی بودم . بوخودا من خشن نیستم ولی خب دیگه بعضی اوقات قاطی میکنم .
- اوضاع رو به راهه و چقدر خوشحالم که خونه مون رو عوض کردیم . تمام پاییز و زمستون و بهار پارسال من توی اون خونه لرزیدم به خودم و تمام این سه تا فصل من یه زیر پوش و یه پولیور و یه سویی شرت یا به قول بچه هام هودی میپوشیدم تو خونه . یکی یه لحاف داشتیم اما مگه گرمم میشد ؟یه پتوی پشم شتر داشتم که اونو هم به لحاف اضافه کرده بودم تا شب خوابم ببره البته یه تشکچه برقی هم داشتم تو تخت . امسال و توی این خونه که شاید با همون قدمت باشه درجه حرارت رو روی همون دما یعنی ۲۱ درجه میگذاریم ولی خیلی راحتتریم و من بعضی اوقات روی تی شرتی که پوشیدم هودی هم میپوشم ولی شب با اون نمیخوابم . پتوی شتر هم هنوز از تو کمد در نیومده و مشکلی بوجود نیومده .
- سرما یکی از کابوسهای منه و من نمیدونم با این روحیه تو کانادا چکار میکنم .
- کار رو به راهه و پیش میره . کلاسها هم به همون منواله و همین
عزت زیاد
- یکی از بدترین کارهای دنیا اینه که از کسی درآمدش رو بپرسی . به نظرم این خیلی کار زشتیه ولی بدتر از اون اینه که وقتی کسی ازم میپرسه نمیتونم جواب ندم و جواب میدم و بعد تا مدتها خودمو سرزنش میکنم . اما از اون بدتر هفته پیش بود که بخاطر یه دوست مجبور شدم چند تا آدم بی شعور رو هم دعوت کنم بعد یکی از همون بی شعورها ازم پرسید چقدر میگیری و من بهش گفتم بعد برای اولین بار به و بحاطر تلافی پرسیدم تو چقدر میگیری ( هم رشته هستیم و حالت مقایسه داشت و حالت بدی نبود ) و اون خیلی شل گفت منم همین قدر که تو میگیری که به وضوح مثل سگ داشته دروغ میگفت و این بیشتر لج منو درآورد که تو چرا به خودت اجازه میدی حقوق بقیه رو بپرسی ولی خودت جواب نمیدی .
- من نسبتا زود رفتم سر کار یعنی از ۱۹ سالگی و بالطبع از خیلی زود این فضولهای بیشعور این سوال رو از من میپرسیدن و من نتونستم جواب ندم و از اینکه این مهارت رو بدست نیاوردم خیلی از خودم ناراحتم و احساس خنگی میکنم از این موضوع .
- شرکت ما کوچیکه و تقریبا بیشتریها ایرانی هستیم و خب بخاطر زبون مشترک با هم جور شدیم اما یه پسر هست که قیافه اش به مالزیایی یا فیلیپینی میخوره و یه دختر به قول اینها وایت . از این دوتا به غیر اسمشون هیچی نمیدونم . اگر سر نهار هم بیان سرشون توی گوشیه و با کسی حرف نمیزنن . مساله فقط ما ایرانیها نیستیم که برخوردامون گرمه یه همکار مصری داشتیم که اون هم خیلی خوب بود که رفت و الان یکی اهل لبنان اومده که این هم برخورد خوبی داره و با هم حرف میزنیم . بازم به ما خاورمیانه ای ها
- بلک فرایدیتون مبارک . هر سایت ایرانی و صفحه فروش تو اینستا رو میبنی یه بلک فرایدی گذاشتن . ما هم بریم خرید عقب نمونیم . از شوخی گذشته چون مدت زیادیه که خرید نکردم این ویکند میخوایم بریم خرید .
- از کلاس این ترمم یه جلسه دیگه بیشتر نمونده و از الان دارم کورس بعدی رو ثبت نام میکنم ای روزکار
- روزها میان و میرن و راستش وضعیتم با سال گذشته که قابل مقایس نیست که هیچی از یک ماه پیش هم بهتره .
- خودم نمیدونم چطور اون روزا رو گذروندم ولی الان خیلی شرایطم بهتره و حس میکنم دارم انرژی میگیرم . الان عصر یکشنبه است و من از دیروز بدون وقفه کار کردم و کلی کار انجام دادم و خیلی حس خوبی دارم . دیروز از صبح اول وقت دخترم رو بردم امتحان آیلتس بده بعد محلش دور بود همونجا رفتم دوتا فروشگاه . یه چیزی باید تو هوم دیپو پس میدادم ویه چیزایی میگرفتم انجام دادم و دیدم باز وقت دارم رفتم والمارت و چند تا چیز هم اونجا خریدم . بعد با همکارهای سابقم قرار داشتیم رفتم اونجا و طبق معمول ازشون کلی انرژی گرفتم . بعد رفتم دنبال دخترم و برش داشتم و بعد گفت اونم خرید وسایل هنری داره بردمش فروشگاه deseress . توی این فروشگاه همیشه یه پازل نیمه کاره هست که من تا میرسم میرم سرش . خلاصه زیاد ازش نمونده بود اونو تموم کردم و اومدیم خونه . من ظهر گرفتم خوابیدم و بعد پا شدم به شستن طبقه های یخچال و تمیز کردن داخلش و لباس شستن . تا شب این کارا تموم شد . امروز که یکشنبه باشه رفتم با blower پارکینگ رو تمیز کردم که خیلی کثیف بود و البته خیلی از خاک و آشغالش اومد نشست روی من . بعد با همون برگهای حیاط رو جمع کردم و کیسه کردم و از شدت کثیفی یه دوش گرفتم و رسیدم به نظافت خونه ُ کارهای بانکی آنلاین چه کانادایی و چه ایرانی . خلاصه احساس کردم کلی انرژی دارم و واقعا هم کلی کار کردم . الان هم که یکشنبه شب هست یه مقدار اتو دارم که معمولا میز اتو رو میبرم جلوی تلویزیون و در حال فیلم دیدن اتو میزنم .
-سریال house of card رو با بچه ها شروع کردیم و خیلی ازش خوشمون اومده . وقتایی که اونا نیستن من فیلم میبینم و وقتی با هم هستیم اون سریال رو میبینم . دیروز هم یه فیلم دیدم به اسم Holiday in the Wild که اصلا انتظار نداشتم به غیر کلیشه های همیشگی باشه ولی خیلی بهتربود و کلی از دیدن صحنه های طبیعی در افریقا و حیوانهای اونجا لذت بردم البته خود فیلم هم جالب بود .
- خوش باشین
- یه مقداری بار از روی دوشم برداشته شده و احساس سبکی روی شونه هام میکنم . کلاسی که میرم داره تموم میشه یعنی فقط دو سه هفته مونده ولی این هفته امتحان داریم و مثلا دارم براش میخونم . البته وقتی آدم درس رو باز میکنه یاد وبلاگ تقریبا تخته شده اش هم میفته
- شرکت قبلی هنوز بدهیم رو نداده و کارشون خیلی خیلی زشته ولی کاریش هم نمیتونم بکنم . هر هفته یه مقدار کارهای خونه رو میکنم که همیشه هست ولی خب اوضاع هی بهتر و آرومتر میشه. البته همه کارهای خونه رو خودم نمیکنم مثلا هفته گذشته به پسرم گفتم انباری رو مرتب بکنه . دخترم یه مقدار نظافت کرد و خودم هم که به کارهای دیگه رسیدم .
- این کلاسم تموم بشه باید یه کورس دیگه بردارم ولی دارم سعیم رو میکنم که اون کورس رو بپیچونم . از گذروندنش ناراحت نیستم ولی کورس گرونیه و زورم میاد پولش رو بدم .
- نذر باید بکنم اون کورس رو بپیچونم و یه مقدار ریلکس بشم .
- هوا سرد شده بدجور . تا منفی ۱۹ رو که دیدم . خوشبختانه ماشین دارم و مشکلی در رفت و آمد ندارم .