- بنا به ساعتهای زیادی که تنها هستم داشتم تو گوشی میچرخیدم که یکهو بالاش نوتیفیکیشن تلگرام رو دیدم . همون همکلاسیم تو پی وی نوشت همسرم فرشته شد .
دلم ریخت و فورا رفتم جوابش رو دادم که چی شده ؟ گفت همسرم آسمونی شد . گفتم میشه بهت زنگ بزنم ؟گفت نه نمیتونم صحبت کنم و فقط یه چند جمله ای رد و بدل کردیم .
- نمیدونم موندن همسرش با اون وضعیت که داشتن آب شدنش رو میدیدن بهتر بود یا رفتنش ولی واقعا چرا باید این بلا سرشون میومد ؟ میگفت من چه شوهری هستم که نتونستم درمانش کنم ؟ الان حتی یه ختم نمیتونم براش بگیرم و خیلی خیلی دلم سوخت چون عزاداری معمولا صاحب عزا رو یه کم آروم میکنه و الان حتی این رو ندارن .
- زندگی منصفانه نیست و باید بهش عادت کنیم ولی نمیدونم چرا همش یادم میره . اگه ایران بودم هم نمیتونستم بهشون سر بزنم چه برسه دیگه از اینجا .
- در یک سال و نیم اخیر اتفاقهای عجیب و غریبی به من گذشت . البته ۴ ماهه اخیر که توی این شرکت هستم با ثبات بودم و چیز خاصی نشده اما اتفاقهای قبلش جوری بود که الان که بهش فکر میکنم به خودم میگن چطور ازش جون سالم به در بردم ؟
- با دوستم تو امریکا حرف میزدم . یه مقدار زندگیش سخته و درد دل میکرد . بعد خودش هم فهمید که در مقابل من مشکلات اون چیزی نبوده و آخر حرفهاش گفت البته خودتو با من مقایسه نکن آخه تو خیلی عرضه داری !!!
- با عرضه ترین آدم دنیا هم خسته میشه و یه وقتهایی دلش میخواد ۴-۵ روز در سال یکی بیاد بگه من اینجا هستم غصه نخوریها . تو فکرشون نکن این با من .
- چند سال پیش باید میرفتم کرمانشاه . کارم زیاد طول نمیکشید . از اون طرف یه همکلاسی دانشگاهم سنندج زندکی میکنه که سالهاست خانمش مریضه و روحیه خودش و دخترهاش خیلی خرابه . دوبار تهران دیده بودمشون . اون روز بهش گفتم اگه کارم زود تموم بشه میام سنندج خانمت رو ببینم و رفتم که البته کاش نمیرفتم . به نظر میومد خوشحال شدن که براشون مهمون اومد و مخصوصا مادر خانمش خیلی پذیرایی کرد و سنگ تموم گذاشت اما دیدن خانمش که مثل یه گیاه شده بود خیلی خاطره بدی شد برای من . اصلا یه چیز دیگه میخواستم بگم که ازش دور شدم .
خلاصه نهار خوردیم و با عذر خواهی گفتم باید برم تهران تا شب برسم و پا شدم . خودش اومد منو برسونه ترمینال . رسیدیم اونجا دید یه اتوبوس داره حرکت میکنه با ماشین رفت کنار اتوبوس و بوق زد و پرسید تهران میری ؟راننده گفت آره . گفت صبر کن و ماشین رو همون کنار پارک کرد و با من پیاده شد و با من اومد تا دم اتوبوس . هر چی هم گفتم خودم میرم قبول نکرد و منو سوار کرد و رفت . وقتی رفتم کرایه اتوبوس رو بدم هم شاگرد راننده گفت اون آقا کرایه تون رو داده .
شاخ در آوردم . هیچوقت توی زندگی کسی کنارم نبوده که این کارو برام بکنه . نه پدرم و نه همسرم و نه مادرم . حتما هر کدمشون بودن نهایتا ممکن بود من برسونن ترمینال ( به احتمال ۵۰ درصد یا کمتر ) و خلاص . دیگه اتوبوس در حال حرکت رو بگیرن که اصلا . تا دم در اتوبوس بیان که بیخیال . کرایه بدن که عمرن.
- خیلی تعجب کردم و دیدم حتی برای یه بار در عمرم از اینکه یه نفر به عنوان دوست اینقدر هوام رو داشته چقدر خوبه . امیدوارم خانمش سالم بشه و دل همشون خوش بشه .
- هیچوقت به بچه تون همسرتون و دوستتون نگین تو که مشکلی نداری چون خودت قوی هستی به خدا آدم قوی هم یه وقتهایی تکیه گاه میخواد
- اگه به کسی نمیگین از سه شنبه قبل تا امروز که سه شنبه بدون استثنا هر روز فیلم عصبانی نیستم رو دیدم . یعنی راستش دو بار تیگه هاش رو دیدم . امروز هم هنوز ندیدم ( یعنی میخوام ببینم ) و بقیه روزها کامل دیدمش . یه چیزیم میشه میدونم
- ترانه جون یه مدتیه از یوتیوب سرچ میکنم و فیلم میبینم و البته بعضی فیلمها رو هم دانلود کردم . متری شیش و نیم رو دیدم و خیلی خوب بود . سرخپوست فیم متفاوت و خوش ساختی بود . عصبانی نیستم هم که منو خل کرده . ملبورن رو دیدم و بازیها خوب بود اما از فیلمش خوشم نیومد . خانه دختر رو دیدم و اصصصصلا خوشم نیومد به نظر من هیچی نداشت مخصوصا بازی مزخرف حامد بهداد خیلی رو مخ بود . از فیم ایرانی فعلا همینها رو یادمه . هر چی یادم اومد مینویسم .
- از کتابخونه فیلم میگیرم و میبینم و یک هفته بیشتره سر درسم نرفتم به همین راحتی و میرم سر کار و میام .
- هیچ پروژه ای بهم ارجاع نشد و نتوستم کار بگیرم . فعلا هیچ محل درآمدی به غیر از کار اصلیم ندارم و بدبختی اونها هم اضافه کار نمیدن با اینکه خیلی کار هست پگرنه از خدام بود اضافه کار بمونم و یه کم درآمدم بره بالا .
- آهان راستی فیلم در دنیای تو ساعت چند است رو برای بار دوم دیدم و بسیار ازش لذت بردم . چند سال پیش که این فیلم اومد یه بنده خدایی بهم پیغام داد فیلم رو دیدی ؟گفتم آره . گفت گلی مثل تو بود ُ تو هم نفهمیدی من اون موقع چقدر دوستت داشتم .
- سه شنبه سرچ کردم تو یوتیوب و چند تا فیلم ایرانی پیدا کردم . اسمهاشونو سیو کردم دونه دونه ببینمشون . اول فیلم عصبانی نیستم رو گذاشتم ببینم .
- معمولا فیلمها رو تیکه تیکه میبینم . دو یا سه شب طول میکشه تا ببینم . این فیلمو یکهو دیدم تا آخرش . چهارشنبه همش ذهنم درگیر این فیلم بود . وقتی رسیدم خونه یه تیکه هاییش رو گذاشتم دیدم . پنجشنبه بازم سر کار داشتم بهش فکر میکردم و وقتی رسیدم خونه باز یه تیکه هاییش رو گذاشتم دیدم.
- جمعه بازم بهش فکر میکردم . رسیدم خونه دیدم اینطوری نمیشه گذاشتم از اول دیدمش تا آخر و باهاش گریه کردم .
- فازم چیه ؟
-فردا شنبه است و خونه هستم . نمیدونم چی میشه . بهتون میگم بعدا
- به تازگی ارتباطم با دو نفر از دوستانم سر پول قطع شد
- نفر اول کسی بود که به من گفت اگر پول میخوای به من بگو و من بهش گفتم و یکهو دیگه هیچ تکست و تلفن منو جواب نداد و همین
- نفر دوم کسی بود که به یه مشکلی خورد و من بهش پول دادم و تاکید کردم سر وفت بهم برگردونه ولی اون مریض شد و نتونست و من خیلی تحت فشار بودم و بعد از دوماه یه بار صدام در اومد و بهش تکست دادم و گله گذاری کردم اون هم زنگ زد و بهم و یه جورایی دعوامون شد و همین .
- داشتم فکر میکردم اگه قرار بود با این دومی هم قطع رابطه کنم خوب بود مثل دوست اولی همون موقع که ازم پول خواست قطع رابطه میکردم نه اینکه پول رو بدم و دیر بهم بده و دعوامون بشه و بعد برگردیم همون جای اول
- ماجراها خیلی مفصل تر از اینه ولی من خلاصه گفتم . تازیگها حوصله تعریف کردن داستانهام رو ندارم و ازش میگذرم