یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

680- عکس و ...

عکس های روی میز کارم رو عوض کردم . قدیمی شده بود و دوست داشتم عکس جدیدتری از بچه هام بگذارم . دخترم میخنده و خنده اش قند توی دلم آب میکنه و پسرم خیلی جدی به دوربین نگاه کرده و دلم رو میلرزونه . اینم مادر بودن و داستانهایی که داره .

سه شنبه ها بعد از کار میرم کلاس . از ساعت پنج و نیم تا 9 و نیم کلاس دارم . راستش وقتی برمیگردم خونه خیلی خسته ام ولی سالها بود کلاس به این خوبی نرفته بودم . یادم نمیاد که سر کلاسی بوده باشم که همش ساعت رو نگاه کنم و مضطرب باشم که چرا اینقدر وقت داره سریع میگذره . نگران باشم که نکنه این بحث استاد نیمه تموم بمونه و وقت نشه تمومش کنه . خیلی برای خودم جالبه تجربه جدیدیه .

دیشب ساعت 5 وقت دکتر داشتم . معمولا زودتر میرم که اسمم زودتر بیاد تو لیست و سر وقت برم تو . بعضی اوقات هم با یه تاخیر نیم ساعته میرم تو ولی دیشب فاجعه بود یه ربع به 8 از مطب اومدم بیرون انقدر که شلوغ بود . اولش گفتم بیخیال و نشستم به کتاب خوندن . از سایت #فیدیبو کتاب دانلود کرده بودم و همینطور خوندم تا اینکه دیدم از خستگی چشمام داره روی هم میفته . پاشدم اومدم بیرون از مطب و فکر میکردم کاش یه چایی گیر بیارم بخورم چشمام باز بشه . چند قدم بیشتر نرفته بودم که دیدم یه کافی شاپ #کلانا هست . من عاشق کلانا هستم . کیفیت و قیمتهاش به نظر من عالیه . رفتم تو و یه نسکافه با یک بیسکویت خوردم و کاملا انرژی گرفتم . گفتم حالا باز چند قدم راه برم دیدم یه مغازه 3 دهنه نوشت ابزار هست !!! این بهترین چیزی بود که میشد سر راه من قرار بگیره من عاشق نوشت ابزار هستم . رفتم تو به بهانه خرید چند قلم کلی گشتم و حض بصر بردم . دوباره برگشتم مطب و تا گوشیم شارژ داشت کتاب خوندم و بعد رفتم دکتر و اومدم بیرون .

میتونست کلی وقت تلف کردن و بیحوصلگی و حرص خوردن داشته باشه اما اینطور نشد و با اینکه نگران خونه بودم بهم بد هم نگذشت .

679- تراول و غیره

بالاخره تراول رو با یه ضرر 5 تومنی عوض کردم . شرکت حقوق و پاداش داد و خیلی خوش به حالمون شد . البته دو و نیم ملیون جرینگی یکی از قسطهای شهریه دخترم رو دادم اما بازم راضیم . کارهای شرکت خیلی کمتر شده و اضطرابی که داشتیم به حداقل رسیده البته دلیل اصلیش عوض شدن مدیر محترم بود که دهن ما رو سرویس میکرد .

فرشهام رو فرستادم بشورن ، یه قیمتی توی سایت نوشته بود ولی تا اومد دید گفت نه اینا باید اینطور شسته بشه و اونطور وگرنه خراب میشن . منم حوصله بحث نداشتم فرستادم ولی انصافا خیلی تمیز و خوب شست و آورد . بعدش هم زنگ زدن پرسیدن از شستشو راضی بودین ؟ پرسنل برخورد خوبی داشتن ؟ چقدر هزینه دادین ؟ این بازخوردها میتونه خیلی خوب باشه و آدم حس نمیکنه که میخوان سریع پول رو بگیرن و در برن .

اصولا ملالی نیست جز دوری پسرم که دارم باهاش میسازم

678- بدون شرح

با دوستان قدیمی توی یه رستوران جمع شدیم . خیلی خوش گذشت و با توجه به اینکه کار هماهنگی رو من انجام داده بودم سفارش غذا دادم و صورتحساب رو پرداختم . اومدم بیرون دونگ همه رو حساب کردیم و 4-5 نفر نقد دادن و بقیه ریختن به حسابم . بین اون پولهای نقد یه تراول بدون گوشه در اومد . گوشه اش رفته افتضاح . منم دلم نیومد به کسی بدمش رفتم بانک که عوضش کنم گفت پول ناقص رو قبول نمیکنیم فقط شعب خاص بانک ملی هستن که این کارو میکنن و به اندازه مقداری که از اسکناس کم شده از قیمت اسکناس کم میکنن و بقیه اش رو میدن . خب اشتباه از من بوده قبول ولی الان اگه بخوان 5 تومن از پول تراول کم کنن ، من باید 40 – 50 تومن هم هزینه و وقت بگذارم برم شعب منتخب . خیلی ناراحت شدم . از یه جمع دوستانه این انتظار رو نداشتم که اینطوری منو به دردسر بندازن . دفعه بعد نه هماهنگی میکنم نه پول رو حساب میکنم . کار بدی بود .

677 - پشتیبانی عاطفی

رسیدم شرکت دیدم خانم همکارم داره به زحمت و با کمک یه نفر راه میره . فهمیدم موتور زده بهش . زنگ زد به شوهرش اونم گفت حالا بهت خبر میدم که میام یا نه ! حالا شرکت ما چهار راه جهان کودکه شرکت اون میرداماد !!! سریع برش داشتم از شرکت ماشین گرفتم بردمش بیمارستان و اول دکتر اورژانس دید و عکس رادیولوژی و بعد دکتر متخصص و سی تی اسکن تا مطمئن شدن شکستگی نیست و بریدم خونه رسوندیمش و اومدم شرکت .

راستش خیلی خسته شدم و بودن در محیط بیمارستان هم کلی ازم انرژی گرفت ولی به روی خودم نیاوردم . بیشتر از هر چیز ناراحت بودم که چرا شوهرش به خودش زحمت نداده بیاد پهلوش .

هفته گذشته سر میز نهار با همکارا صحبت سریال ویکتوریا بود که داره پخش میشه و در مورد ملکه ویکتوریا هست . این ملکه یه نخست وزیر خیلی ساپورتیو داره و ملکه عاشقش میشه و بهش هم میگه اما نخست وزیره ردش میکنه . من داشتم به بقیه میگفتم انقدر این نخست وزیره به ملکه توجه میکنه که هر مردی اینکارو بکنه آدم عاشقش میشه .

متاسفم ولی همچین مردی هیچوقت در کنارم نداشتم . پدرم هم اینطوری نبود و همسرم هم همینطور برای همین هر وقت پسرم به فکرم هست برای من خیلی با ارزشه .

676 - تحریمها

چند وقت پیش توی شرکت گفتن که میخوان صندلی پرسنل رو عوض کنن . من هم یه جورایی در گیرش شدم و اولین سوال من این بود که چرا میخواین عوضش کنین ؟ صندلی ها که سالم هستن (اصولا با هر گونه اسراف مخالفم ) و جواب گرفتم که خیلی راحت نیستن برای همه و خیلی قدیمی شدن ( ظاهرا مال 10 سال پیش هستن ) و خیلیهاش خراب شدن . بعد شاید حدود 10 -11 تا نمونه گرفتن و یه عده رفتیم و دیدیم و از بینشون چند تا که خوب بودن و قیمتش هم خیلی بالا نبود انتخاب کردیم که بررسی مجدد بشه . من دیگه خبری نداشتم تا اینکه یه روز اومدم سر کار و دیدم صندلی من یه نفر رو عوض کردن ! به بقیه گفتم چرا اینطوری شده ؟ گفتن که قراره تو یه مدت روی این بشینی تا ببینی راحت هست یا نه . منم یک هفته نشستم و بعد از یک سری تنظیمات خیلی برام راحت شد و راضی بودم . یک هفته بعد اون صندلی رو بردن یکی عین اون اما با جنس متفاوت آوردن که ببینم کدوم بهتره . همکارهای منو کارد میزدی خونشون در نمیومد . میگفتن تو بودی میگفتی صندلی ها که سالمن چرا میخواین عوضشون کنین ؟حالا فرت و فرت برات صندلی نو میارن بشینی روش تست کنی و ما هنوز روی این قراضه ها نشستیم !! این حرف تو هم مثل بعضیها بود که میگفتن تحریمها روی ما هیچ اثر نداره خودشون همه استفاده ای بردن و مردم پاره شدن !!!