یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

۲۳ اکتبر

- خبری نیست مگه فقط از ایران

- تظاهرات تورنتو برگزار شد و تظاهرات برلین هم برگزار شد و دست همه اونایی که رفتن درد نکنه مخصوصا برلین که ایرانی های اروپا سنگ تمام گذاشتن .

- مصاحبه رو رد شدم و خیلی خیلی حالم گرفته شد.

- مجتبی گفته بود چرا اینقدر کار عوض میکنی ؟ باید بگم اینجا تا کار عوض نکنی حقوقت بالا نمیره و من حقوققم واقعا کافی نیست . نه اینکه من خرجم زیاد باشه کلا اشل حقوقی شرکت ما نسبت به شرکتهای بزرگتر یا کار دولتی خیلی پایینه و باید یه کاری براش بکنم 

- برای رد شدن از مصاحبه نبایداینقدر حالم گرفته میشد ولی شد 

همین 

ببخشید که خیلی بی انرژی هستم 


دهم اکتبر

اوضاع به منوال سابقه و نگرانی های امنیتی ایران هم بهش اضافه شده که چی به سر این جوونهایی که رفتن تو خیابون میاد .

یه مصاحبه کاری رفتم و متوسط بود اما منتظر جواب هستم تا بیاد ولی همینطور باید بازم اپلای کنم .

خونه خیلی کار داره هر کاری میکنم باز یه کاری هست و خسته شدم 

خیلی دلم میخواست برم ایران که دولت کانادا به شدت هشدار داده که به ایران سفر نکنین و فعلا دست نگه داشتم

ملالی نیست جز دوری ... 

اول اکتبر

- زیاد حال و روز خوبی در دوهفته اخیر نداشتم . محیط کاری انرژی زیادی ازم میگیره و در این مورد خوشحال نیستم . انرژی زیاد منظورم در مورد کار نیست که با کار مشکلی ندارم . محیط بسیار پر تنش هست و یه جورایی انرژی من رو میخوره . 

- امروز تجمع ایرانیان تورنتو بود و خیلی خوب بود . پلیس تورنتو اعلام کرد جمعیت بالای ۵۰ هزار نفر بود که عالی بود . حامد اسماعیلیون فراخوان این و بقیه شهرها رو داده بود و واقعا دستش درد نکنه .

- بهترین قسمت این روزها تمرین گیتار هست که اونهم خیلی خوب انجام نمیدم ولی به هر حال باید نگهش دارم .

- باید برم ایران اما هنوز تاریخش معلوم نیست 

خوابم طبق معمول خیلی بهم ریخته است و به زور قرص بعضی اوقات تنظیمش میکنم 


۱۷ سپتامبر

- هنوز چک حقوق جدید بدست من نرسیده ولی دولت prime rate  رو برد بالا و من زنگ زدم به بانک و فهمیدم بیشتر از اونچیزی که به حقوقم اضافه شده به قسط خونه ام اضافه شده و بنابراین من فقیرتر شدم .

- راستش حس خوبی نیست که بعد از این همه سال کار کردم حتی نمیدونم که میتونم برای بازنشستگیم امسال پس اندازه بکنم یا نه .

-کسی رو تو کانادا میشناسین که paralegal  کار کنه یه سوال داشتم که بدونم آیا میشه اون برام شکایت کنه از ایرکانادا یا اینکه باید وکیل بگیرم . 

- سالها سختی کشیدن برای چیزهای بسیار ابتدایی که به نظرم حق اولیه هر انسانی بوده ، یه آدم شکننده مزخرفی ازم ساخته که با هر تنش کوچیکی میتونم بشکنم . متاسفانه دلم با باعث و بانیهاش صاف نمیشه .

۲۹ آگست

- اضافه حقوق درخواستیم بدون هیچ چک و چونه ای قبول شد که اصلا انتظار نداشتم که کامل بدند .

- پسرم پذیرش کالج رو گرفت . میدونم کالج رفتن خیلی کاری نداره ، مشکل اصلی من باهاش اینه که اصلا شروع نمیکنه .

- برای اینکه بتونیم امتحانهای رجیستری معماری رو بدیم باید ۳۷۲۰ ساعت کاری رو پر کنیم و گزارشش رو بدیم و تایید بگیریم تا بهمون اجازه دادن امتحانش رو بدن . منم ۱۴۴۶ ساعتش رو پر کرده بودم و جونم رو بالا آوردن تا تایید کردن ولی بالاخره تایید شد و من بلافاصله ۹۰۰ ساعت دیگه پر کردم و فرستادم تا ببینم چی میشه . این دفعه عجله ای ندارم برای تاییدش چون تا آخر ماه دسامبر دیگه نمیتونم ساعت پر کنم .

- بلیط کوفتی ایر کانادا هنوز دست از سرم بر نمیداره و هنوز باهاش مشکل دارم . اون کارمند ایر کانادا که نگذاشت من سوار هواپیما بشم کلی از عمر من رو بهم بدهکاره 

- در این مورد بالایی من یه چیزی شنیدم که نمیدونم چقدر درسته . یه بار با یکی از همکلاسیهای دانشگاهم حرف میزدم و میگفتیم آقای ع خیلی آدم خوبیه . بعد همکلاسیم گفت اون اینطوری نبود اما یه عمل داشته که وسطش انگار میره و بعد احیاش میکنن میاد یعنی یه تجربه نزدیک مرگ داشته و انگار بعدش خیلی آدم با احساس و مثبتی  شده  . بعد باز همین دوستم تعریف میکرد که همون آقای ع گفته بوده که یک بار ما یه وسیله آبدارچی شرکت رو قایم کردیم و اون خیلی استرس کشید و دنبالش گشت تا ما با خنده بهش گفتیم بابا ما سر به سرت گذاشتیم و بیا اینجاست . بعد در اون چند دقیقه ای که آقای ع مرده بوده آبدارچی رو میبینه که میاد بهش میگه شما چند دقیقه از عمر منو حروم کردی و به من بدهکاری . 

خیلی داستان ترسناکی بود ، چقدر حق الناس به گردنمه ؟