-امروز با تراپیستم جلسه داشتم . یکی از چالشهایی که برام داشت این بود که مرتب بنویسم .
- ترانه جون از سفر ایرانم پرسیده بود که چه چیزهایی برام عجیب بود . راستش چیزهای زیادی برام عجیب نبود چون درسته که سه سال بود ایران نیومده بودم اما فکر کنم روح من همش در ایران زندگی میکنه ، یعنی از اون مساله احساسی و روحیش که بگذریم هر روز خبرهای ایران رو میخونم و با دوستان ایرانم در تماس هستم بنابراین همه چیز برام همونطوری بود که میدونستم .
- یک اتفاق عجیب و غریب درفرودگاه تورنتو برام افتاد که شاید خوندنش براتون خالی از لطف نباشه .
برای رفتن به ایران باید آزمایش پی سی آر میدادیم و من صبح روز قبلش آزمایش دادم . روز بعد دیدم جواب آزمایش نیومده و به خیال اینکه جواب آزمایش برای ایران لازمه از یکی از دوستام خواهش کردم من رو برسونه فرودگاه ، رفتم و توی صف خیلی طولانی ایر کانادا ایستادم تا نوبتم شد و بعد یه آقایی که دم کانتر بود گفت نه همین الان باید جواب آزمایشت رو ببینیم تا اجازه بدیم سوار هواپیما بشی و گفت برو داروخانه خود فرودگاه و تست سریع بده اما مطمین باش که پی سی آر هست چون ایران این تست رو قبول داره . با چمدونها و به حالت دو رفتم داروخانه و اونا پرسیدن برای کدوم کشور میخوای ؟ گفتم ایران و گفتن خب پس باید پی سی آر باشه و با معطلی کمی تست دادم و یکی از اشتباهاتم این بود که دوباره رفتم تو صف و بازم وقتم تلف شد . وقتی رسیدم دم کانتر یه خانم پاسپورتم رو دید و گفت تست رو ببینم و وقتی جواب رو نشونش دادم گفت توی این تست ننوشته که پی سی آر هست . گفتم من الان داروخانه فرودگاه گفتم که تست پی سی آر میخوام اونم با یک حالت بسیار بیخیال و بسیار بدی گفت اصلا ولش کن چون ما کانتر رو بستیم و دیر شده و تو نمیتونی به پرواز برسی !!! همین شد که همین و نگذاشتن من سوار هواپیما بشم . بعد از یه پنیک اتک که داشتم و اونا هم میگفتن از اینجا برو از اینجا برو و انتهای سالن تلفن مستقیم به ایر کانادا هست و ببین اونا چکار میتونن برات بکنن و کاملا من رو بایک حالت بسیار بیخیال و بی ادبانه ای از سر خودشون باز کردن و من پرواز رو از دست دادم ، به همین راحتی .
دوان دوان و گریه کنان رفتم انتهای سالن که تلفن مستقیم به ایر لاینها داشت و به ایر کانادا زنگ زدم و بعد از یک ربع معطلی پشت خط تلفن و ۴۵ دقیقه حرف زدن با شخصی که پشت خط تلفن بود گفت انگار من نمیتونم برات کاری بکنم و دیگه پروازی نیست که برات رزرو کنم و یک ساعت وقت من رو هدر داد .
من از نظر روحی برام اصلا مقدور نبود برگردم خونه و رفتن ایران برام خیلی مهم بود زنگ زدم به لوفتانزا و گفتم فقط یه بلیط یکسره بدین من برم ایران من بلیط برگشت دارم . خانمی که پشت خط بود انگار از سوییس داشت صحبت میکرد و یه کم گشت و بعد گفت یه پرواز داریم که ساعت ۸ و نیم راه میفته به سمت تهران (با کانکشن البته ) گفتم نه ساعت ۸ و نیم خوب نیست من نمیرسم . گفت مگه تورنتو ساعت چنده ؟ من ساعت دستم نبود و گوشیم رو نگاه کردم و گفتم ۷ و ۱۱ دقیقه گفت مگه نمیگی توی فرودگاه هستی ؟ گفتم آره گفت چرا میرسی و مشخصات کردیت کارت من رو گرفت و من که بلیط رفت و برگشت اصلیم رو ۹۰۰ دلار خریده بودم رو ۱۲۰۰ دلار برای بلیط یکسره به تهران شارژ کرد و من دوباره به حالت دو رفتم سمت کانتر ( وقت رسیدم ایران کلی پاهام کبود بود ، به نظرم توی این دویدنها خودم رو به چرخها و چمدونها میزدم ) و من رسیدم به کانتر در حالی که تمام راه چشمم به گوشیم بود که ای میل بلیط نیومده بود . وقتی رسیدم دم کانتر بدون اینکه تو صف بایستم رفتم جلو و با نفسی که بالا نمیومد پاسپورتم رو دادم و گفتم میشه ببینین بلیط من صادر شده ؟ گفت کدوم پرواز ؟ گفتم ساعت ۸ و نیم . گفت خانم گیت اونو ما ساعت ۷ بسته بودیم !!!!!! نمیدونم اصلا حال من رو میتونین تصور کنین ؟ در یک شب دوتا پرواز از دست داده بودم و تا اینجا بالای ۲۰۰۰ دلار پول بلیط داده بودم و کسی رو هم نداشتم بیاد دنبالم فرودگاه . دوباره زدم زیر گریه ولی فایده ای نداشت خودم رو جمع و جور کردم و رفتم یه گوشه ای روی زمین نشستم چون واقعا خسته بودم . گوشیم رو در آوردم و دیدم یک پرواز ترکیش به ایران هست که یکسره ۱۱۰۰ دلاره و زمانش هم طوری هست که احتمال زیاد میرسم به کانتر . اون رو هم خریدم ( این سومین بلیطم بود اما باور کنین یا نه آخرینش نبود ) و سریع رفتم دم کانتر ترکیش و چون ای میلش رو نگرفته بودم رفتم جلو و پاسپورتم رو دادم و گفت خواهش میکنم فقط چک کنین که بلیط من صادر شده یا نه و وقت دارم به پرواز برسم یا نه . نمیدونم قیافه ام چقدر بدبخت بود که آقایی که پشت کانتر بود کار اصلیش رو ول کرد و پاسپورت من رو گرفت و چک کرد و فارسی بهم جواب داد که بلیط صادر شده و وقت هست برین تو صف . دیگه میخواستم دست اون آقا رو ببوسم که برعکس ایر کانادا چقدر Caring بود . رفتم تو صف و یه خانم پاسپورت و بلیط و جواب آزمایشم رو چک کرد و این همون آزمایشی بود که ایر کانادا قبول نکرده بود اینها قبول کردن و خانمه خیلی محترمانه گفت میدونی که فرودگاههای استانبول دوتا هستن ؟!! گفتم نه یعنی چی ؟ گفت یعنی فرودگاه استانبول پیاده میشی میری چمدونهات رو میگیری و میری فرودگاه دیگه ای (حدود ۲ ساعت راه بود ) دوباره چمدونها رو تحویل میدی و میری سوار پرواز تهران میشی ! گفتم من میرسم به این کار ؟ زمان ترانزیت رو حساب کرد و گفت آره میرسی و بین فرودگاهها اتوبوس شاتل هست و با مهربونی کامل برام توضیح داد و بازم از همکارش پرسید اونم گفت نگران نباش و میرسی و من بالاخره رفتم سوار هواپیما شدم .
این وسط هر چی به لوفتانزا زنگ میزدم بگم لامصبا شما چرا بلیطی به من فروختین که قبل فروخته شدن کانترش بسته شده دیگه جواب ندادن و من له و لورده سوار ترکیش شدم .
استانبول رسیدم و چمدونها رو گرفتم و رفتم سوار شاتل باس شدم و تمام کارمندهای فرودگاه ترکیش بسیار مودب بودن و از هر کی راهنمایی میخواستم که شاتل باس کجاست با اینکه خیلی هاشون انگلیسی بلد نبودن با دست من رو راهنمایی میکردن و به موقع به پرواز دوم رسیدم .
اما دردسر من تموم نشد و وقتی برگشتم با خانمی که بلیط رو تو کانادا ازش خریده بودم تماس گرفتم چون یه شکی داشتم که اون خانم تاییدش کرد . ایرکانادا نه تنها من رو سوار هواپیما نکرده بود بلکه به دلیل اینکه از پرواز رفت اونها استفاده نکرده بودم بلیط برگشتم رو هم باطل کرده بود! و بله من مجبور شدم ۱۵۰۰ دلار هم پول بلیط برگشت به ایران رو بدم .
این تجربه مثل جهنم میتونست باشه ولی خوشبختانه من خیلی بی غیرتی طی کردم و گفتم نهایتش ضرر مالیه .
توی ایران با لوفتانزا مکاتبه کردم و اونا پول بلیط رو بهم برگردوندن ولی ۳۰۰ دلار ازش کم کردن . باهاشون تماس گرفتم و گفتن این ۳۰۰ دلار Canselation fee هست . گفتم من بلیطی کنسل نکردم . شما باعث دردسر من شدین و بلیطی بهم فروختین که ۱۱ دقیقه قبلش کانترش بسته شده بود . پای تلفن اون خانمی که جواب داده بود گفت شکایتت رو به سوپروایزرم میگم و من کاری از دستم برنمیاد .
یک سایتی پیدا کردم که شکایتها از خطوط هواپیمایی رو میشه اونجا سابمیت کرد رفتم دیدم که نوشته حتما باید شکایتتون کتبی باشه و ۳۰ روز از ارسال شکایتتون به خط هواپیمایی بگذره تا بتونین اینجا شکایت کنین منم یک ای میل بلند بالا اول به ایر کانادا زدم و تمام ماجرا رو شرح دادم . ای میل بعدی رو به لوفتانزا زدم و گفتم باید ۳۰۰ دلار من رو پس بدین .
راستش احتمال میدم لوفتانزا بقیه پولم رو پس بده ولی ایر کانادا که هیچی . برای من برخورد ایر کانادا با مشتریهاشون خیلی ناراحت کننده بود و بی تفاوتی مطلق در مورد مشتری رو تو قیافه شون میدیدم درست برعکس ترکیش ایر.
اینم تجربه سفر من
- سفر کم دردسری نبود ولی تموم شد . سر یه سری مسایل خیلی اذیت شدم البته از طرف ایرکانادا و نه ایران که گذشت
- رسیدیم و تو فرودگاه باز ازمون تست کورونا گرفتن و گفتن تا جواب بیاد باید قرنطینه بشین که دو روز طول کشید تا جواب اومد و بعد مشکلی نبود
- برگشتم سر کار و کار کردن در هفته اول بعد از سه هفته بیکاری آسون نبود ...
- بچه ها به طریقه خاص خودشون برام دلتنگی کردن که خب انتظار دلتنگی خیلی مستقیم و عاشقانه هم نداشتم
- فردا امتحان writing دارم که بعدش یه کورس بردارم و یه کم روی این مساله کار کنم
همین
بالاخره اومدم و الان روز دومه که ایران هستم و از لحظه لحظه اش دارم لذت میبرم . کلی هم کار کردم از عوض کردن باتری ساعت که خیلی با کانادا قیمتش فرق میکنه تا رفتن به طب سوزنی برای دردهای زانوم و دکتر پوست و خرید و مهمترین قسمتش هم بررسی بسته های موجود در خونه مامانم اینا که تکلیف وسایلی که اینجا هستن رو مشخص کنم که وسایلم کم هم نیست .
چیزهایی که باعث تعجبم شده تا حالا : اینکه فروشنده به خودش اجازه میده که کارت بانکی آدم رو بگیره و بکشه و تازه رمزش رو هم بپرسه !!! که البته من هیچوقت رمزش رو نمیگفتم و الان هم نمیگم .
دیدن گربه تو خیابون برام جالبه چون تو کانادا گربه خیابونی نیست . مساله بعدی که خیلی هم ناراحتم کرد این بود که تقریبا همه مردم ماسک یک بار مصرف میزنن در صورتی که تو کانادا بیشتر مردم ماسک پارچه ای میزنن و معلومه که مساله زباله های این ماسکها باید یه مساله جدی باشه .
خودم اولش که گفتن باید برای کورونا ماسک بزنین یه تعداد ماسک پارچه ای گرفتم و هی میزنیم و بعد میندازیم تو لباسهای کثیف و آخر هفته با لباسها میشورمشون و بعد اتو میزنم و باز استفاده میکنیم .
کرایه تاکسی خیلی خیلی زیاد شده بود مثلا تاکسی خطی خیابون ما ( از اول تا آخر خیابون ) وقتی من میرفتم ۱۰۰۰ تومن بود و الان شده ۴۵۰۰ تومن و البته عقب هم فقط دو نفر سوار کرد. از اینکه دو تا بسته دم نوش خریدم ۱۰۷ هزار تومن تعجب کردم و باید خریدهای من رو تا اینجا ببینین . دو بسته کیسه فریزر ( از کیسه فریزرهای کانادا بدم میاد و نمیتونم استفاده کنم ) دو تا قوطی واکس مشکی و قهوه ای ( اصلا نتونستم واکس پیدا کنم اونجا ) دخترم ازم چسب رازی خواسته بود ( چسبهای کانادا رو قبول نداره میگه بیخوده ) و البته یه چیز دیگه هم ازم خواسته اونم کرم جی هست !!! این دیگه آخرشه . ماها هر چی کرم اونجا داشته باشیم آخرش باید کرم جی بزنیم واقعا هیچکدوم برای دستهای سرما زده به خوبی این نیست . جالبه که من یادمه بچه بودم مامانم همین کرم رو به پاشنه پاش میزد .
خب این بود گزارش های ایران تا اینجا تا گزارشهای بعد بدرود
بالاخره جواب آزمایشم اومد و مساله مهمی نبود اما جونم رو گرفت تا معلوم بشه .
توی شرکت کارم زیاده که مهم نیست ولی قسمت بدش اینه که به شدت پراکنده است و هی از یه کار میپرم به اون یکی کار و این خیلی فرسایشی هست .
آخر هفته میرم ایران و تا دیروز پریروز خوشحال بودم ولی الان یه دلشوره ای گرفتم که نگو و این احساس تونسته خوشحالیم رو تحت الشعاع قرار بده.
هوای تورنتو اصلا سرد نیست و برف زیادی هم نیومده و امیدوارم پولی که بابت لاستیک زمستونی دادم حروم نشده باشه
بی انرژی بودن و تنبلی هر دو باهم دست به دست هم داد تا اصلا سراغ وبلاگ نیام .
راستش اصلا توی خونه سراغ کامپیوتر نمیرم و توی شرکت هم نتونستم فونت فارسی تصب کنم چون پسورد ادمین میخواست که من ندارم . مدت زیادی هم درگیر آزمایشات پزشکی بودم که جواب مهمترینش بعد از ۲۶ روز هنوز نیومده و امروز بهشون ایمیل زدم ببینم چرا نیومده .
این روزها همش دارم روز شماری میکنم برای سفر به ایران . ۳ ساله نه مسافرت رفتم نه تفریح کردم و نه ایران رو دیدم و الان این سفر برای من هر سه تا با همه . حتی پارسال که مرخصیهام رو برای سفر به ایران نگه داشته بودم وقتی دیدم بخاطر کورونا نمیتونم برم ، شرکت نگذاشت یکهو نرخصی بگیرم و خورد خورد گرفتم که نفهمیدم چی شد .
مدتی روحیه ام بخاطر مسائل پزشکیم خراب شده بود که الان بهتر شده و فکر کردم هر چی بخواد بشه میشه .
الان هم با موبایلم دارم پست میگذارم و حالا اینو کشف کردم دیگه برام راحتتره تا اینکه برم سراغ کامپیونر
راستش عصر ساعت ۵ و نیمکه میشه دیگه دلم نمیخواد یک دقیقه هم پشت کامپیوتر بشینم .
مرسی از همه کسانی که لطف کردن و با کامنت گذاشتن سراغم رو گرفتن . من رو شرمنده محبتشون کردن ❤