- خب قرار بود برنامه در خانه بمانید استان ما روز ۹ فوریه تموم بشه که برای تمام استان به غیر از ۳ قسمت تموم شد. بعله درست حدس زدین این ۳ قسمت شامل ما و دوتای دوطرفمون هستن و فعلا تا شعاع زیادی اطرافمون هنوز بسته است . حالا قراره ۲۲ فوریه برای این ۳ قسمت اعلام کنن که باز میشه یا نه .
- ما قبل از اینکه بدونیم که داستان ادامه دار میشه قرار یه مهمونی با یه دوست رو گذاشته بودیم و بعد دیگه از لجمون کنسلش نکردیم . رفتیم و خیلی خوش گذشت و نمیدونم از آخرین دور همی چقدر گذشته بود ولی کاملا دلمون باز شد .
- همزمان با کار توی شرکت جدید که البته از فردا شروع میشه رئیس جدید با من تماس گرفت و گفت یه کار شخصی داره و اگه بشه من کمکش کنم که البته من کارهای شخصی هم میگیرم و اگه نمیگرفتم هم رئیس جدید رو نمیتونستم رد کنم و دارم براش یه کارهایی میکنم .
- نرم افزار revit مال همون شرکتیه که اتوکد هست ولی خیلی بد قلقه . یعنی خودش خوبه ولی چون ما کرک شده اش رو نصب میکنیم خیلی اذیت میکنه . اتوکد رو سالهاست داریم کرک شده استفاده میکنیم و مشکلی نیست اما این دائم میفهمه که غیر قانونیه و از کار میفته . این نرم افزار سالی ۳۰۰۰ دلار آمریکا پولشه و به نظر من اتودسک داره از اینکه رقیبی نداره هم سواستفاده میکنه و رقم وحشتناکی میگیره .
-خب من در حال دانلود نرم افزار هستم ، روم به دیوار
-در حال دیدن سریال crown هستم که در مورد زمان سلطنت ملکه الیزابت هست و سریال خوش ساختی هست و جنبه تاریخیش برام خیلی جذابیت داره .
- برنامه در خانه بمانید در کانادا کماکان در جریانه و دارم ازش خفه میشم . البته ۳ روز دیگه قاعدتا باید تموم بشه و زندگی کم کم به حالت عادی برگرده که نمیدونم چی میشه .
- یک صحبتی بیشتر از یک ماه پیش با یک آشنایی داشتم که شرکت بزرگی داره و نوع کارش با کار فعلی من فرق داره . بهش گفتم برای ورود به نوع کار شما من چه باید بکنم ؟ اون هم خیلی با محبت گفت میخوادی بیای شرکت ما ؟ که من گفتم با کمال میل و براش رزومه ام رو فرستادم ولی خبری نشد . هفته گذشته با من تماس گرفت و به صورت انتحاری ظرف ۲۴ ساعت صحبت کردیم و بعد با خودش و شریکش مصاحبه از طریق برنامه زوم گذاشتیم و بلافاصله بعد مصاحبه بهم زنگ و زد و آفر داد و من کاملا شوکه بودم و با خوشحالی قبول کردم .
در توضیحش بگم که حقوقش یه کم بهتر از جای قبلی هست و واقعا حقوقش انگیزه کافی برای جابجایی نبود ولی نوع کارش خیلی متفاوته و جای پیشرفت زیادی برام داره و سوئیچ کردن از کار قبلی من به این کار یه کم سخت بود و از این موقعیت پیش اومده بسیار خوشحالم .
به همکارم میگفتم من حداقل ۱۰ سال و البته فکر کنم خیلی بیشتر از موقعیتم عقب افتادم و الان نباید موقعیتی که بدست اومده رو از دست بدم . اونم گفت کار درستی کردی
- بقیه کارهام هم داره پیش میره و دیگه حسابی همه کلافه شدن از این وضع کورونا و کاریش هم نمیشه کرد .
- دلم پر میکشه برم ایران و اصصصصلا نمیشه
عزت زیاد
- در شرایط کورونایی به زندگی ادامه میدیم و البته واکسیناسیون داره انجام میشه و باید ببینیم چی میشه
- یه حراج خوب در مورد کفش بود و هزینه ارسال و حتی مرجوعی هم نداشت منم دل به دریا زدم و یه کفش سفارش دادم . راستش از خرید نکردن خسته شده بودم . درسته مهمونی نمیریم ولی سر کار که میرم و خب باید لباس و کفشم خوب باشه ولی راستش اول صبح پا شده بودم داشتم موهامو سشوار میکشیدم برم سر کار و در همون حالت هم با دوستم چت میکردم گفتم قربون اون مقنعه که میگذاشتم تو ایران میرفتم سر کار . آخه این چیه همش باید موهام سشوار کشیده باشه ؟
- آره درسته آدم قدر چیزهایی که داره نمیدونه . اون موقع دلم میخواد آزادی داشته باشم و الان از این قید و بندش ناراحتم . نه باور کنین غلط کردم الان خیلی هم خوبه تازه اگه ناراحتم میتونم روسری سر کنم کشی جلوم رو نمیگیره . حق انتخاب خیلی مهمه
-یه چیزی بود که فکرم براش خراب بود که نکنه مشکلی پیش بیاد و اونطور که میخوام نشه که در کل بهم خورد و دیگه فکرم ازش آزاده شد ، خب اینم یه جورشه
- دو دقیقه میشینم جلوی کامپیوترم از صدای فن اش دیوونه میشم . اون وقت که ال سی دیش خراب شد نمیدونم چرا یادم رفت بگم فن اش رو هم درست کنن الان هم هم جا بسته است . اون روز به پسرم گفتم تر خدا بیا بازش کن شاید بتونی کاریش کنی دید برای باز کردنش یه آچار آلن لازمه که خیلی ریزه و شکل ستاره ای داره !!! که خب ما نداشتیم و موضوع منتفی شد
- نشستم و کارهام رو دارم دونه دونه انجام میدم و حس خوب مفید بودن دارم
به قول کانادایی ها
stay safe
- خب هفته پیش شرایط جدید برای استان ما اعلام شدو گفتن همه باید خونه بمونن و جز برای خرید مواد غذایی و کارهای پزشکی نباید بیرون برین .
منم بی جنبه دوباره روحیه ام به هم ریخت و گفتم حالا چکار کنم و به شرکت گفتم از فردا از خونه کار میکنم . یه مونیتور و کی بردم رو برداشتم و اومدم خونه . فردا صبحش اومدم مونیوتور رو وصل کنم به لپ تاپم دیدم پورتش رو نداره !!! خب مونیتور رفت کنار . بعد اومدم کی برد رو وصل کردم دیدم کی برد لپ تاپ که سرش هست این کی برد رو هم که میگذارم جلوش یه مونیتور فسقلی لپ تاپ کلی ازم دور میشه و چیزی ازش نمیبینم !! اونم بیخیال شدم . حالا دارم سعی میکنم ریموت وصل بشم به کامپیوتر شرکت نمیتونم . خلاصه یه سرویسی شدم که نگو . ووسط کارم بودم که انگار برای همه تو استان روی گوشی ها Alert اومد که حق ندارین از خونه خارج بشین جز برای غذا و درمان و کار !!! خب این آخری رو چرا دیروز نگفتین ؟!!هیچی روز جمعه هلک و تلک با مونیتور و کی بردم برگشتم شرکت .
- بار دومه که شرایط اضطراری اعلام میکنن و من روحیه ام رو میبازم . خیلی خیلی کم طاقت شدم و آستانه تحملم واقعا کم شده .
- خوابم مثل همیشه بهم ریخته و اونم اذیتم میکنه .
- کلی کار عقب افتاده دارم که باید انجام بدم و نمیدم و این خودش عذاب وجدانه برام .
سلامت باشین
- من مطمئنم لاک داون تموم بشه دوباره ملت میریزن تو فروشگاهها برای خرید . من اگه جای مدیریت فروشگاهها بودم با تجربه دفعه قبل ، تا تعطیله مغازه رو پر از جنس میکردم تا وقتی باز شد بتونم بیشتر بفروشم .
- خودم خیلی چیزها احتیاج دارم ولی آخه کفش رو که نمیشه آنلاین خرید باید بپوشی اندازه ات باشه و باهاش راحت باشی .
- تنها کاری که طبق روال داره میره جلو کارهای شرکت هست که به کوب داریم کار میکنیم و پروژه جدید قراره بیاد که خیلی خیلی ذوقش رو دارم و اینطور که به نظر میاد قراره من مدیرش بشم .
- احتمالا پروژه شخصیم رو هم بزودی برای شهرداری میفرستیم و یه مرحله جلو میره .
-یه مساله شخصی برام پیش اومده و فکرم رو بهم ریخته .
- احساس میکنم دارم چند تا هندونه رو با هم برمیدارم . هیچ کدوم رو هم نمیخوام بگذارم زمین . به اندازه کافی وقت از دست دادم .