ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
- خب اتفاقهای خوب و بدی افتاده
- اول که اون مورد حقوقیم باز به خنس خورد و حسابی روحیه ام رو بهم ریخت . یعنی وقتی ایمیلش رو گرفتم انقدر بیحال شدم که فقط افتادم تو تختم و دیگه توان از جا بلند شدن هم نداشتم و حسابی من رو بهم ریخت.
- شرکت و به طور خاص گروه معماری باز چند نفر رو لی آف کرد و خیلی حال همه مون گرفته شده . داریم میسازیم با این وضع ولی ناراحت کننده است .
- از دیتینگ بگم که دیگه من رو به مرحله چشمم رو ببندم و دهنم رو باز کنم رسوندن. اونی که دقیقه نود قرار رو کنسل کرد باز تماس گرفت و دیگه بلاکش کردم. اونی که رفته بودم دیده بودمش و گفت آدم شل و بی انرژی ای بود یه باریه هفته بعد دیت تکست داده بود منم یه جواب مختصری دادم بعد تماس نگرفت بعد دوباره با فاصله یه هفته تماس گرفت منم بهش گفتم من دوست ندارم با آدمی که هفته ای یکبار باهام تماس میگیره دیت داشته باشم . اونم بدبخت عذرخواهی کرد و تموم شد . یه چیزی رو متوجه شدم که اونهایی که فیک هستن اصلا تو استان ما نیستن و سعی میکنن اول شماره تلفن من رو بگیرن و بعد تو واتس اپ پیغام بدن که من توجه نکنم شماره شون مال استان ما نیست . بعد از این قضیه با یکی مچ شدم بعد از یه کم تکست دادن گفت اگه موافقی شماره ات رو بده تو واتس اپ تماس بگیریم . منم گفتم بله حتما شماره ات رو بده من تماس میگیرم ! میخواستم اگه شماره اش مال استان ما نیست همونجا تو اپ بلاکش کنم . اون دوباره گفت تو شماره ات رو بده و منم تو همون اپ بلاکش کردم . دیدم این اصرارش برای اینکه شماره من رو اول بگیره حتما یه دلیلی داره .
- اون قضیه حقوقی که پیش اومد من به شدت بی حال و بدون انرژی بودم و واقعا دلم میخواست با یکی صحبت کنم . با آدریان تماس گرفتم و اونم خیلی ساپورتیو بود و خیلی صحبت کرد باهام و از قبل بیشتر ازش خوشم اومد . بعد قرار شد هفته بعدش همدیگه رو ببینیم و روزش رو فیکس کردیم تا ساعتش معلوم بشه . بعد تماس گرفت و گفت تو خیلی خسته شدی و معلومه اصلا به فکر خودت نیستی . برای هفته بعد من وقت ماساژ پا برای هر دوتامون گرفتم که با هم بریم و تو یه کم خستگیت در بره ! از اینکه به فکرم بود به شدت تحت تاثیر قرار گرفتم و با خوشحالی قبول کردم و رفتیم و خیلی خوب بود و روزهای دیگه هم با هم صحبت کردیم و دیدم هر چی میگذره بیشتر جذبش میشم بنابراین باز هم همدیگه رو دیدیم و به نظر میاد داره پیش میره .
- یکی از کارهای خوبی که این دو هفته کردم این بود که به کوب نشستم و درس سه هفته اخیر رو خوندم و تستهاش رو هم زدم و به کلاس رسیدم و اینم خیلی خوب بود.
- یه کار خوب دیگه این بود که تقریبا هر روز به حیاط میرسم و یه کاری توش انجام میدم . یه قسمت کوچیک که بخاطر کار درایو وی چمنش از بین رفته بود رو چمن کاشتم تا ببینم در میاد یا نه . اگه در اومد بقیه جاها رو هم بکارم که با کمال تعجب دیدم در اومد و خیلی خوشحال شدم . حالا چرا خوشحال شدم ؟ آخه سالهای قبل سعی کرده بودم و نشده بود . پارسال هم به یه پیمانکار پول دادم که اینکار بکنه که اونهم کاری نکرد که من نتیجه اش رو ببینم و دیگه امسال هر چی نامه و ایمیل فرستاد دیگه جواب ندادم . گفتم ببینم خودم میتونم کاری کنم که فعلا خیلی خوب شد و ادامه میدم .
- و البته بهترین اتفاق این مدت فارغ التحصیل شدن دخترم بود که دیگه کارش تموم شد و مدتی هم به کوب کار کرد تا ارائه هاش آماده بشه برای نمایشگاه دانشگاه که دیروز با دوستم رفتیم و بسیار جالب بود . اگر تورنتو هستین و به کارهای هنری علاقه دارین امروز 11 می روز آخر نمایشگاه در ساختمون دانشگاه OCAD هست . این نمایشگاه اسمش Grdadex هست و کارهای فارغ التحصیلهای همون سال تو تمام رشته ها رو داره و بسیار بسیار جالبه . امسال سال 110 امی بود که این نمایشگاه برگذار میشد ! جشن فارغ التحصیلی دخترم بعدا هست که باید بریم .
- خوب و خوش باشین