ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
. زندگی روی رواله و کار هست کم هم نیست ولی مشکل خاصی جز یه مورد نیست که باید ببینم چی میشه .
دو نفر رو که دیدم و یکیش پیگیر نشد و اون یکی هم به دلم ننشست که هیچی ولی یک نفر رو دیدم که خیلی خوشم اومد و واقعا مصاحبت باهاش یه چیز دیگه بود. بسیار مبادی آداب و معلوم بود خیلی خیلی رمانتیکه ولی شرایط زندگیش و جاه طلبیش خیلی با من متفاوته . درسته نمیخوام با طرف ازدواج کنم که جاه طلبی و پیشرفتش برام مهم باشه ولی کلا با اینطور افراد مشکل دارم و مثلا علی که اصلا رمانتیک که هیچی ، احساساتی هم نبود ولی جاه طلبی زیاد ش خیلی جذبم میکرد . شاید بخاطر همسر سابقم هست که از این نظر در حد صفر بود ... شاید چیز دیگه خلاصه این آقای آدریان رو دیدم و خیلی خوشم اومد و باز هم چت کردیم ولی یه مقدار که فکر کردم دیدم یک سری خصوصیتهاش با شرایطی که من تو ذهنم دارم متفاوت هست و ادامه پیدا نکرد . برام جالبه که این قضیه کاملا ناراحتم کرد و اون حس کمبودی رو که بعدش حس کردم حتی بعد علی با یک سال و خورده ای رابطه حس نکرده بودم . دیگه کاریش نمیشه کرد ...
کارم خوب پیش میره ٬ کارگاه نرفتم دیگه . فکر کنم حدودا تا ده روز دیگه کورسی که باید بگذرونم شروع میشه و اون دوماه طول میکشه . اون رو که پاس کنم دیگه فقط کامل کردن ساعتهای کارگاه میمونه . احتمالا باز تا اون موقع یه مقدارش کامل میشه .
شایدم با مدیرم صحبت کنم که بقیه ساعتهای کارگاهم رو الکی بزنم و اون تایید کنه و بعدها سر فرصت برم کارگاه .
دیگه اگه بخوام از خودم بگم باید بگم نوشتن برای من یه نیازه . نمیدونم دلیلش چیه ولی همیشه حس خوبی از نوشتن میگیرم . مدتی که برای مشاورم اتفاقهای هفته رو مینوشتم و میفرستادم به من گفت که روون مینویسی . گفتم شاید برای اینه که خیلی وقته مینویسم و خب به هر حال کسانی که تو نسل ما درس خوندن مجبور بودن خیلی بخونن و بنویسن . با اینکه هیچوقت با ادبیات و انشا به عنوان "درس" ارتباط برقرار نکردم ولی فکر میکنم این دوتا مقوله اون چیزی که مستقیم و خشک بهمون درس داده شده نیست .
یه نکته غم انگیز زندگی در کاناداست که وقتی با کسی که ایرانی نیست حرف میزنم چه به عنوان همکار یا دیت اون شخصی نیستم که توی جمع فارسی زبون هستم . نمیدونم میتونم منظورم رو بگم یا نه . من با زبون فارسی یه آدم شلوغ و شیطون و شوخ طبع هستم در صورتی نمیتونم این باشم با زبان انگلیسی . مثلا دیوید به من گفت تو همیشه انقدر جدی هستی ! که اصلا آدم جدی ای نیستم
دوستان کنترل نوشته هام در ادیتور بلاگ اسکای خیلی برام سخت شده . شما هم همین مشکل رو دارین ؟ من نرم افزار ورد ندارم که بتونم توی اون بنویسم و تنظیم کنم و کپی کنم اینجا .شما چکار میکنین ؟
میتونی توی گوگل داکس بنویسی بعد اینجا کپی کنی.
تو گوگل داکس هم که مینویسم نمیتونم راحت ادیت کنم . فکر کنم نسخه ای که من دارم امکانات خوبی نداره .
مرسی