ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
مهمترین اتفاق هفته گذشته برنده شدن اسکار توسط یک زوج ایرانی بود که فکر انتقادیم بهش رو نوشتم ولی بر همگان واضح و مبرهن است که چقدر همه خوشحال شدن و بهشون آفرین گفتن که با بودجه شخصی این انمیشن رو ساختن و برنده اسکار شدن .
- پروژه نه چندان جذاب دیتینگ دوباره کلید خورد . فقط توی یک اپلیکیشن ثبت نام کردم که نمیدونم کار درستیه یا نه ولی فکر کنم کمتر وقت میگیره و احتمالا بهره وریش هم کمتره ولی من دیگه بیشتر از این وقت نمیتونم براش بگذارم .با یک نفر مچ شدم خیلی فرندلی بود و یه کم صحبت کردیم و خونه اش خیلی دور بود از من . گفت که برای گلف داره میاد نزدیک ما و یه قرار خیلی غیر رسمی گذاشتیم . برخوردش خیلی خوب بود و خیلی خوب صحبت کردیم و گفت که یه دختر ۱۵ ساله داره که نصف هفته پهلوش هست و گفت باید برم خرید کنم و برم خونه چون داره میاد . یادم نیست گفت چند روز پهلوش هست ولی من گفتم باشه برو و وقتی دخترت پیشت هست من تماس نمیگیرم که خیلی تشکر کرد . بعد دو روز از اون روز گذشت و تماسی نگرفت نمیدونستم هنوز دخترش هست یا نمیخواد تماس بگیره . به هر حال متوجه شدم نباید خودمو بزنم به اون راه که شاید خواسته تماس بگیره و نتونسته . در هر حال من نمیخواستم تماس بگیرم . متاسفانه ما تو خانواده یاد گرفتیم که ملاحظه کار باشیم ولی این کار همیشه درست نیست . یک نفر دیگه هم باهام مچ شد و این یکی گفت ببخشید امشب تولدمه و فردا تماس میگیرم. گفتم باشه و فردا تماس نگرفت . گفتم خب نگرفت که نگرفت . بعد یک روز بعد تماس گرفت که ببخشید من دیروز بلو مانتین بودم (یه شهر دیگه ولی نسبتا نزدیک که پیست اسکی داره ) و اسکی میکردم نشد تماس بگیرم . من از روی نوتیقیکیشن پیغام رو خوندم ولی باز نکردم که سین نشه . تا عصر همونطور بود تا خودش دوباره پیغام داد و بعد من جواب دادم . یه کم تکست دادیم و بد نبود و قرار شد فرداش ویدیو کال کنیم . صحبت کردیم ولی به چند دلیل خوشم نیومد ازش و نمیخواستم تماسم رو ادامه بدم که خودش پرسید با کسی دیگه هم تماس داشتی تو سایت ؟ گفتم .آره یکشنبه یکی رو دیدم . گفت چی ؟!! همین یکشنبه ؟ گفتم آره . گفت خب بعد مشکلش چی بود ؟ گفت فعلا هیچی ببینیم چطور پیش میره . گفت مرسی که بهم گفتی ! گفتم کار خلافی نکردم که نخوام بگم . باز با تعجب گفت حالا چکار میخوای بکنی ؟ گفتم ببینم چطور پیش میره ولی همینطور آچمز بود. دیگه انقدر حرف زده بود (لاینقطع و بدون اینه اجازه بده من حرف بزنم ) که به یه بهانه ای قطع کردم . بلافاصله پیغام داد که من نمیتونم قبول کنم که با یه نفر دیگه هم داری صحبت میکنی . منم از خدا خواسته گفتم باشه ما با هم صحبت نمیکنیم تا وضع اون شخص مشخص بشه. گفت نه من اینطوری حس میکنم دارم وقتم رو تلف میکنم. منم گفتم باشه هر طور میلته و تمام چت رو پاک کردم . واقعا نمیفهمم که چرا اینقدر عکس العمل بدی نشون داد. فعلا که تعهدی نداریم به همدیگه . البته خیلی خوشحال شدم که همین باعث شد سریع تماسمون قطع بشه . واقعا جذب نشدم بهش .
اون اولی که اسمش دیوید بود بعد دو روز بعد تماس گرفت که دخترم پیشمه و مریضه . تو چطوری ؟ گفتم من خوبم و یه کم تکست دادیم ولی نه زیاد . هم دخترش پیشش بود و هم اون مریض بود و هم اینکه خورد به تعطیلی مارچ که دخترش تعطیل بود و خونه بود . راستش خیلی برای من خوب بود چون اون یکی که گفتم بازنشسته بود و بچه هم نداشت و دم به دقیقه میخواست در تماس باشه که اصلا با روش زندگی من نمیخوند .
توی این چند روز هم باز اپلیکیشن رو نگاه میکردم ولی چیز خاصی به چشمم نیومد .
- باز دوباره یه تغییراتی برای یه پروژه پیش اومد و نشد بفرستم بره ولی دیگه حتما این آخر هفته یکی دیگه رو تموم میکنم که دیگه از شرش خلاص بشم .
- اون پولهایی که از شرکت درخواست کرده بودم همش رو بهم دادن و خیلی ذوق زده شدم چون فکر میکردم قسمتی ازش رو بهم میدن .
- هفته دیگه باز باید برم کارگاه و خیلی خوشحالم .
با هزینه شخصی انیمیشن
نساختند
با هزینه کانون پرورش فکری کودکان ساختند
فقط هزینه ویزا و سفر به آمریکا با خودشون بوده
مرسی که اصلاحم کردین