یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

۹ اکتبر ۲۰۲۴

- داریم به اون مرحله حساس : چه غلطی کردم امتحان ثبت نام کردم نزدیک میشیم و من میزنم تو سر خودم . تازه پروژه هام رو راه افتادن و اونا رو هم باید کار کنم .

- کار شرکت مثل روال سابقه و کار میکنیم اما چون آدمهای خیلی خوبی هستن و محیط سمی نیست اصلا فشاری حس نمیکنم و با آرامش دارم کارم رو انجام میدم .

- یکی دوبار که اینجا نظرم رو در مورد مسائل سیاسی نوشتم چند تا سایبری بی چاک و دهن اومدن و فحشهای خیلی بدی به خودم و خانواده ام دادن . کلا میگن از آدم وقیح باید دوری کرد . این کثافتها که جای خود .

- با علی تماس دارم و صحبت کردم و برخوردهاش هم به طور محسوسی فرق کرده . نمیدونم بخاطر تراپیه یا بخاطر اینکه ارتباطمون طولانی شده ( چون ازش در مورد تراپی نمیپرسم ) .  راستش نمیخوام خیلی در موردش بنویسم ولی خوب پیش میره .

- دلم هوای محمد رو میکنه ؟ نه . بهش فکر میکنم ؟ خیلی کم و بیشتر با حالت دلسوزی که بیچاره چرا مریض بود . همین . 

- از شرکت برام نامه اومده که اگه به همین منوال پیش بری تا آخر ژانویه مقدار مرخصی هات از سقف قابل انتقال به سال بعد میزنه بیرون . زودتر مرخصی بگیر !  حالا میخوام مرخصی بگیرم اگه بشه .

فعلا همین 


نظرات 1 + ارسال نظر
ویرگول چهارشنبه 18 مهر 1403 ساعت 15:32 http://Haroz.blogsky.com

مطمئنم تو امتحان موفق می شی و بعد کلی به خودت افتخار می کنی
امیدوارم رابطتتون هر روز بهتر بشه
این بی چاک و دهن ها رو ول کن، اومدن به من هم کلی چرت و پرت گفتن و من یه راست حواله شون کردم جایی که ازش اومدن: سطل آشغال

مرسی مرسی
آخه واقعا بی چاک و دهنن هر چی لایق خودشونه میگن . آفرین به تو که فرستادیشون همونجا که باید باشن

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.