یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

10 سپتامبر ۲۰۲۴

اتفاق خاصی نیفتاده جز اینکه خیلی سرم شلوغه . یه مقدار کارم کمتر شد رفتم سراغ درس تا دوباره کار زیاد بشه و دوماه دیگه امتحان رو که بدم از درس خلاص میشم .

ویزای مامان و بابا نیومده و حسابی کلافه ام .

بهترین اتفاق این مدت این بود که کالج پسرم شروع شده و داره کلاساش رو میره . از اونطرف هم قراره نصف هفته سر کار هم بره . همکلاسی هاش رو دیده و اونا کلی بهش گفتن که تو چقدر شانس آوردی که کار گیر آوردی و این خیلی خوب بوده و قدر کارش رو بهتر میدونه . 

علی رو میبینم و دلم میخواد یه فرصت مناسب بشینم مفصل باهاش حرف بزنم ولی انقدر ذهن خودم شلوغه که نمیتونم .


نظرات 4 + ارسال نظر
رضوان پنج‌شنبه 29 شهریور 1403 ساعت 20:24 http://nachagh,blogsky.com

ماشا الله به خانم کوشا (درس خوان).انشا الله کار زیاد بشه.انشا الله مامان و بابات ویزا شون درست شود به راحتی بیایند کنارت.خدا را شکر که پسر رو روال قرار گرفت.همیشه شاد و راضی ببینمت .

قربانت مرسی که همیشه بهم روحیه میدی

A.p شنبه 24 شهریور 1403 ساعت 06:41

سلام ، خیلی خوشحال شدم برای پسرتون ، امیدوارم همیشه پرانرژی و سلامت و شاد باشه .

ممنون از لطفتون

taraaaneh چهارشنبه 21 شهریور 1403 ساعت 08:07 http://taraaaneh.blogsky.com

برای پسرت خوشحالم. میدونم نگرانی برای بچه ها چقدر سخته.

بله حتما میدونی . پدر و مادرها همه نگران بچه ها هستن .
مرسی ازت

زری.. چهارشنبه 21 شهریور 1403 ساعت 08:01 http://maneveshteh.blog.ir

چقدر خوشحالم پسرت تا حدودی خیالت را راحت کرده، امیدوارم روزبروز بهتر بشه.
انشالله خبر ویزای پدر مادرت را زودتر بیایی بنویسی.

بله واقعا نگران ویزا هستم . امیدوارم زودتر بیاد ممنونم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.