ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
اتفاق خاصی نیفتاده جز اینکه خیلی سرم شلوغه . یه مقدار کارم کمتر شد رفتم سراغ درس تا دوباره کار زیاد بشه و دوماه دیگه امتحان رو که بدم از درس خلاص میشم .
ویزای مامان و بابا نیومده و حسابی کلافه ام .
بهترین اتفاق این مدت این بود که کالج پسرم شروع شده و داره کلاساش رو میره . از اونطرف هم قراره نصف هفته سر کار هم بره . همکلاسی هاش رو دیده و اونا کلی بهش گفتن که تو چقدر شانس آوردی که کار گیر آوردی و این خیلی خوب بوده و قدر کارش رو بهتر میدونه .
علی رو میبینم و دلم میخواد یه فرصت مناسب بشینم مفصل باهاش حرف بزنم ولی انقدر ذهن خودم شلوغه که نمیتونم .
ماشا الله به خانم کوشا (درس خوان).انشا الله کار زیاد بشه.انشا الله مامان و بابات ویزا شون درست شود به راحتی بیایند کنارت.خدا را شکر که پسر رو روال قرار گرفت.همیشه شاد و راضی ببینمت .
قربانت مرسی که همیشه بهم روحیه میدی
سلام ، خیلی خوشحال شدم برای پسرتون ، امیدوارم همیشه پرانرژی و سلامت و شاد باشه .
ممنون از لطفتون
برای پسرت خوشحالم.
میدونم نگرانی برای بچه ها چقدر سخته.
بله حتما میدونی . پدر و مادرها همه نگران بچه ها هستن .
مرسی ازت
چقدر خوشحالم پسرت تا حدودی خیالت را راحت کرده، امیدوارم روزبروز بهتر بشه.
انشالله خبر ویزای پدر مادرت را زودتر بیایی بنویسی.
بله واقعا نگران ویزا هستم . امیدوارم زودتر بیاد ممنونم