یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

یادداشتهای من

دفترچه یادداشت یه خانم متولد اوایل دهه 50

30 جون 2024

- بیحالی و ضعفم کم کم داره بهتر میشه . هنوز خیلی پر انرژی نیستم اما خوبم . بویایی و چشاییم بهتر شده اما فکر نکنم کامل برگشته باشه . 

- پسرم چند روز رفت سر کار قبلیش . اونا کسی رو به طور ثابت نمیخوان ولی هروقت نیرو لازم دارن خبرش میکنن . دیگه فعلا از هیچی بهتره . 

یه منطقه ای تو تورنتو هست به اسم Distilliary district  .  اینجا یه سری کارخونه آبجو سازی بوده . ساختمونهای نسبتا بزرگ و خیلی قدیمی . ساختمونها رو بازسازی کردن و تغییر کاربری دادن توش رو تبدیل کردن به فروشگاه و رستوران و الان یه قسمت توریستی هست . ویکند قبلی علی گفت که داره میاد سمت تورنتو . منم تو اینستاگرام دیدم توی این منطقه نمایش فیلم توی فضای آزاد هست . بهش گفتم بلیط بگیرم ؟ گفت بذار بعدا میگم . منم دیدم بلیط تموم میشه دوتا گرفتم و گفتم یا میتونه بیاد یا نمیتونه و آخرش هم نتونست بیاد . منم با پسرم رفتم . فیلمش بد نبود اما فوق العاده نبود اما تجربه خیلی جالبی بود . یه سری مبل بادی تو محوطه گذاشته بودن . به همه کسانی که بلیط خریده بودن هدفون بیسیم دادن و رفتیم زیر سقف آسمون فیلم دیدم . من دوست داشتم و بهم خوش گذشت گرچه پول بلیط و شام و پارکینگ برای من زیاد بود اما دیگه انگار بخوای تفریح کنی همینه . 

- علی که دید شب نمیتونیم بریم فیلم صبحش گفت بیا بریم برانچ که وعده مورد علاقه منه . منم صبح وقت دندونپزشکی داشتم ولی میدونستم وقت زیادی نمیگیره و خیلی وقت بود میخواستم آزمایش خون بدم و دیگه صبح پا شدم رفتم آزمایشگاه و بعد رفتم دندونپزشکی و بعد رفتیم برانچ و خیلی حرف زدیم و خوب بود . 

- مدت خیلی زیادیه که ورزش نکردیم . بیشتر بخاطر مریضی من بود بعدش هم دوستام رفتن ایران و بالاخره این هفته ورزش رو شروع کردیم و آی چسبید . البته دو سه روز بعد از ورزش پا درد داشتم و سخت راه میرفتم اما خوب بود . 

- وسط هفته پیش هم به نظرم اومد مدت زیادیه ناخونام رو مانیکور نکردم و خیلی بد شده . راستش مانیکور و پدیکور برای من فقط برای مرتبی بعدش نیست . یه مقدار زیادی هم برای اینه که انگار به خودم میرسم و کسی داره ازم مراقبت میکنه با ماساژی که به دست و پا میدن و برای روحیه ام خوبه و رفتم و خیلی حس خوبی ازش گرفتم . مدتها هم بود میخواستم رنگ صدفی کنم ناخونام رو و همینکارو کردم و خیلی خوشگل شد . 

- مرسی از همه دوستانی که لطف کردن و نظر دادن و راهنمایی کردن . فعلا کار میکنه و از اول سپتامبر هم کلاساش شروع میشه . ازش خواهش کردم درسش  رو تموم کنه و لی نمیدونم ... فقط امیدوارم این کارو بکنه . ممنونم ازتون .

نظرات 4 + ارسال نظر
حکیم بانو دوشنبه 11 تیر 1403 ساعت 22:39

من که ندیدم. ولی میگن قبلنا تو تهران هم سینما تو فضای باز بوده. توی خیابون وزرای فعلی، سینمای کانون

سینما کانون رو دیدم خیلی هم قشنگه ولی وقتی دیدمش که فیلم نشون نمیداد . نمیدونم فعالیت میکنه یا نه .

رضوان دوشنبه 11 تیر 1403 ساعت 06:26 http://nachagh.blogsky.com

خدا را شکر میکنم باپسر رابطه تون بهبود یافت.خوشبخت و خوشحال باشی عزیزم

چکار میتونم بکنم ؟
ممنون از لطفت

زری.. یکشنبه 10 تیر 1403 ساعت 23:27 https://maneveshteh.blog.ir

کار خوبی کردی بلیط را خریدی و فیلم را رفتی، اینطوری حس این را هم نداری که برای علی از علایقت دور افتادی، با پسرت هم به تایمی را گذروندی، مارال جان به هر حال این یه واقعیت هست که اگر چیزی بتونه تو روابط والد فرزندی به ما کمک کنه همین ریسمان علاقه و محبت هست.
چه روز پر کار و پربار و وعده ی برانچ خوبی بوده:)
امیدوارم پسرت هم بتونه خودش و مسیرش را پیدا کنه.
مبارکت باشه خوشگلاسیون :))))

مرسی از توجهت

شادی یکشنبه 10 تیر 1403 ساعت 23:21 http://setarehshadi.blogsky.com/

این پستت خیلی خوب بود، امیدوارم از این به بعد هم خبرهای خوبی بشنویم ازت.

ممنون از لطفت

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.